استاد حسن رحیمیان
استاد حسن رحیمیان
محمدولی تکاسی
mwtokasi@yahoo.com

https://s27.picofile.com/file/8460823850/52724.jpg
اولین آشنایی تأثیرگذار من با آقای حسن رحیمیان این طور آغاز شد که نام برادر مرحوم خود محمد رضا را (که در اثر سانحه تصادف رانندگی در پاکدشت تهران جان خود را از دست داد) در انتهای جلد اول کتاب زبانزدهای رامسر مشاهده نمودم. وسوسه شدم با نویسنده کتاب نشستی داشته باشم و یکی از سی دی های تهیه شده توسط خودم که شامل عکس هایی از دیدنی های رامسر همراه با تعدادی از مقالات و مناظر طبیعی و بِکر زادگاهم بود را به او هدیه بدهم. ایشان با لبخندی برلب و روی گشاده، من را به منزل خود دعوت نمود و همین آشنایی سبب شد تا چند متن تهیه شده را جهت ویرایش علمی و ادبی به دست ایشان بسپارم.بعدها چند بار با ایشان تلفنی و یا حضوری راجع به کارهای فرهنگی ام کسب تکلیف کردم. با چاپ اولین کتاب علمی در زمینه تخصّصی رشته کشاورزی و ارسال آن به دبیر محترم نشریه سمن، نامه ای از طرف انجمن اهل قلم توسط آقای رحیمیان برایم فاکس شد که عضو انجمن شدم ولی تا بحال برای خالی نبودن عریضه حتی در یک جلسه آن هم از من دعوت نشد. شاید به دلیل بُعد مسافت محل زندگیم کرمان با شهرستان رامسر رعایت حالم می شد.
ایشان را مردی صبور و با ایده های جالب در زمینه عُمران و توسعه شهرمان دیدم لذا از یکی از طرحهای آینده ام مبنی بر احداث انجمنی جهت حمایت از دانش آموزان ممتاز ولی کم بضاعت روستاهای رامسر از مدرسه تا دانشگاه نظیر مؤسسه نیکوکاری امید کمال در استان کرمان را با فرمانداری رامسر و او در میان گذاشتم.
ایشان فقط یک جمله گفتند: از فردا یک جفت کفش آهنی بپوش و پیگیر کارهایت باش!.
هنوز یک جفت کفش آهنی پیدا نکردم تا بپوشم.
به وبلاگ زبانزدهای رامسر که جهت جمع آوری زبانزدهای گیلکی رامسر راه اندازی شده بود بیش از 600 زبانزد را که از زبان پدر، مادر و مادربزرگم شنیده بودم،ارسال کردم. احتمال می دهم در حد سن و سال من هم نبود که این همه زبانزد بلد باشم.جلد دوم زبانزدهای رامسر را از دست نویسنده آن هدیه گرفتم و برایم بسیار ارزشمند می نمود. متأسفانه جلد سوم زبانزدهای رامسر را هنگام بیماری ایشان از کتابفروشی خریدم و متوجه شدم چندین غلط املایی و چاپی در آن وجود دارد که در همان کتاب یادداشت نمودم. شاید در چاپ و انتشار آن کمی تَعجیل شده بود.
با خواندن کتاب خاطرات ایشان " پنجره ای رو به سوی دیروز" دریافتم که درست گفته اند:
"ارزش و قَدر هر کس بعد از مرگ او مشخص می¬شود".
او ستاره ای بود که در آسمان شهرمان درخشید و با صبوری و بردباری به مردم این دیار و کشورمان در عرصه فرهنگ و هنر خدمات ارزنده ای نمود که تا سالها مردم از این خدمات بهره مند هستند و خواهند بود.

https://s30.picofile.com/file/8469073592/%D8%A2%DA%AF%D9%87%DB%8C_%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86.jpg
*به نظر می رسد راه اندازی "بنیاد رحیمیان" جهت پیگیری تفکّر خلاقانه و کارهای نیمه تمام ایشان اگر زیاده خواهی تلقّی نشود میتواند توسط خانواده آن مرحوم یا انجمن اهل قلم بسیار مناسب و شایسته شهر نمونه رامسر باشد. در هر سال همزمان با سالگرد تولد آن مرحوم نسبت به جمع آوری دوستداران میراث فرهنگی و اهل قلم رامسر اقدام شود و در مناسبت های گوناگون با اهدای جوایز به اعضای فعال در عرصه های اجتماعی، علمی و فرهنگی و نُخبه های شهرستان رامسر بپردازد. این دینی است که بر گردن تک تک همشریهای رامسری است که بر روی آینده علمی و فرهنگی شهرستان رامسر نیز تأثیرگذار خواهد بود.
پیشنهاد نصب آودنگ و پادنگ در میدان شهر رامسر توسط آقای حسن رحیمیان
دَنْگ، دستگاهی برای جداکردن پوسته برنج و غلاتی مانند گندم، جو و ارزن است، به کسی که پوسته غلات را با این دستگاه سنتی جدا میکند، دَنگی یا دنگکوب و به این کار دنگزدن هم میگویند.
دنگ بر دو نوع است نوعی از آن با فشار پا کار میکند که به آن پادنگ میگویند و نوعی دیگری نیز با فشار آب کار میکند که به آن آبدنگ میگویند.
آودنگ به کمک نیروی آب و پادنگ با بهره گیری از نیروی پا و فشار آب جهت تبدیل شلتوک به برنج سفید در کشاورزی سنتی مورد استفاده قرار می گرفت. این کار همراه با سر و صدای زیاد و تحمل مشکلات فراوان و زحمت زیادی توسط کشاورزان انجام می شد.
آبدنگسر روستایی است در دو کیلومتری شهر شیرگاه و از توابع شهرستان سوادکوه. این روستا حدود ۳۰۰ نفر جمعیت دارد.
به گفته پیشینیان در این روستا آبدنگ و پادنگ زیاد بوده و به این نام مشهور شده است.عمده مردمان این روستا کشاورزی می کنند. این روستا از شمال به روستای تپه سر و شهر قائمشهر؛ از جنوب به روستای چالی و شهر شیرگاه؛ از شرق به جنگل و از غرب به کلیج خیل منتهی می شود.
*تجدد و نوگرایی جمعیت شهرنشین که هنوز هم از طریق کشت و کار و زحمات کشاورزان روستاها تغذیه می شوند سبب از یادبردن گذشته درخشان و بی تکلف آنها شده است. نسل جوان-تحصیلکرده و جزء نگر ما در دوران پیشرفت سریع علوم و تکنولوژی های فزاینده دیگر نمی تواند مثل گذشتگان ما نظری نیز به پشت سر خود داشته باشد و از تجربیات آنها جهت استفاده بهینه از نعمات خدادادی همچون آب-باد و غیره با وسایل بسیار ابتدایی بهره گیری نماید. شناساندن این نوع بهره گیری ها از طبیعت می تواند منجر به آگاهی افراد خصوصا جوانان شده و در ابداع روشهای کارآتر و مناسب تر در شرایط فعلی کشورمان نیز سودمند باشد. در حال حاضر ماشین های شالی کوبی دچار فرسودگی شده و نیاز به تعمیرات اساسی و جایگزینی با دستگاههای جدیدتری دارند تا علاوه بر کاهش شکستگی دانه برنج(در گیلکی فورده می نامند) افزایش عملکرد در واحد زمان را نیز به همراه داشته باشند.
برگرفته از «http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%A8%D8%AF%D9%86%DA%AF%D8%B3%D8%B1»
سخنرانی استاد حسن رحیمیان
https://www.dalfak.com/w/34fhk/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86
https://www.aparat.com/v/4EMaA

































"رامسر شهری آرمیده میان جنگل سبز و دریای آبی است پاسش بداریم و در حفظ آن کوشا باشیم"