زبانزد " به اسم موسی   به شکم عیسی"

روزی بزرگی در جمعی از آزار و اذیت رعیت خود اظهار شرمندگی کرد. برای جبران کارهای گذشته اش قول داد که آدم خوبی باشد و به مباشر خود گفت از این به بعد تو مالیات رعیت را جمع کن و در حسابی جداگانه در انبار نگهداری کن تا هر وقت رعیت به آنها احتیاج پیدا کردند از این اندوخته ها به آنها بدهید. بهار از راه رسید. کشاورزان و باغداران با کمبود نقدینگی مواجه شدند لذا به مباشر گفتند تا مقدار کمی از اندوخته ها را به آنها بدهد. مباشر گفت: باید از ارباب اجازه بگیرم.

مردم گفتند این مال ها از دسترنج خودمان است به ما هم بدهید.

ارباب گفت: من گفتم آنها را برای شما نگهداری می کنم و شما باید از بابت نگهداری در انبار به من پول بدهید. از طرفی مباشر هم این کارها را انجام می دهد و به من ربطی ندارد.

مباشر گفت : به اسم عیسی به شکم موسی!

یعنی اینکه با نام یک نفر دیگر، فرد دیگری استفاده اش را می برد.

یادآوری:

*مُزه تو گَرِه (بارِه) جِزِه مُو

یعنی: مزه و کیف آن را تو می بری سوز و رنجش را من!!

سلام محرم

https://kurdistan.atabat.org/files/fa/news/1401/5/5/19097_217.jpg

سلام محرم(mwtokasi@yahoo.com)

هَندَه بمَه محرٌم می دلِ غُصٌه بگیتِه می چُم ِ آب رِوانَه، تِرَرِِه یا ایمام حسین

1) باز ماه محرم آمد و غصه دلم را فراگرفته اشکهایم برای تو روان شده اند یا امام حسین


اگر یِزیدِشان هَلِه هَندِه نَفَس کَشِنِن خدایا بَرِسان فِریاد رَسی یا ایمام حسین

2) اگر یزیدیان باز هم نفس می کشند (زنده اند) خدایا فریادرسی برسان یا امام حسین


محرٌم شُب مِرَرِه مثل روز روشِنِ اگر گوشِه چشمی مِرِه نیا بُکنی یا ایمام حسین

3) شب محرم برای من مثل روز روشن است اگر شما گوشه چشمی به من نگاه کنی یا امام حسین


هر سال محرٌم که بونو یاد تو آرزو کانِم که بِیَم در کنار تو یا ایمام حسین

4) محرم هرسال که از تو یاد می شود آرزو می کنم در کنار تو بیایم یا امام حسین


دوبارِه آتِشی بونِم گُر گیرَنِم وقتی اَلَن وینِم وضعِ کربِلایَه یا ایمام حسین

5)دوباره عصبانی و بر افروخته می شوم وقتی که وضع فعلی کربلا را می بینم یا امام حسین


فقیر و غنی همه تِرَرِه سینه زَنِن تی بی کَسی یَرِه، تی مظلومیتَرِه یا ایمام حسین

6) پولدار و ثروتمند همه بخاطر تو به سر و سینه می زنند برای تنهایی و مظلومیت تو یا امام حسین


زمین کربلا یِه تیکِه از خاک بهشتِه چون هَلِه کمی از بوی تو دَرِه یا ایمام حسین

7) زمین کربلا تکه ای از خاک بهشت است چون هنوز هم کمی از بوی تو دارد یا امام حسین


هرسالی که هَنِه، تی داغ تازه بونو ولی کیه که بهتر بیشنا سَه تِرِه یا ایمام حسین

8) در هر سالی که می آید داغ تو تازه می شود ولی چه کسی تور را بهتر خواهد شناخت یا امام حسین.


سروده محمد ولی تکاسی

صنعت چادرشب بافی

https://s33.picofile.com/file/8484898942/%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA_%DA%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4%D8%A8_%D8%A8%D8%A7%D9%81%DB%8C2_page_0001.jpg

بدون شرح

https://s32.picofile.com/file/8481778768/photo_2016_04_16_09_13_09.jpg

دل من و دل من و دل من

تی هردو بال واکن(بازکن) تی هر دوبال منزل من

تی هر دو بال واکن تا من بخوابم

دیگر ناجه(آرزو) نمانه بر دل من

گفتگوی تابستان با زمستان

https://media.imna.ir/old/images/docs/000151/n00151775-b.jpg

از ویژگی‌های فصل تابستان می‌توان به تحلیل رفتن مواد رقیق و حبس شدن مواد غلیظ در بدن, همه اخلاط به‌ویژه خلط صفرا، برانگیخته می‌شوند و به جوشش در می‌آیند و تولید صفرا نیز نسبت به دیگر فصول سال، افزایش می‌یابد, اشاره کرد. همچنین از ویژگی‌های دیگر فصل تابستان، گرم و سرخ شدن رنگ پوست است همچنین قوه هاضمه و دستگاه گوارش دچار سستی و ضعف می‌شوند.

زمستان را نه فقط صائب تبریزی با «مرا مست لقا سر در بیابان جهان دادی/ ندانستی زمستان غیر لغزیدن نمی‌آید؟» و ده‌ها بیت دیگر و نه تنها فردوسی در «شاهنامه» با بیت‌هایی چون «زمستان و سرما و باد دمان/ به پیش آیدت یک زمان بی‌گمان» و نه فقط در روزگاری نزدیک‌تر سعید دبیری در ترانه «زمستون»، بلکه شاعران، ترانه‌سرایان و داستان‌نویسان بسیاری از گذشته تا کنون در آثار خود آورده‌اند ولی از آن به نیکی یاد نکرده اند.

اما زمستان همانند روزهای دی، بهمن و اسفندماه که از هر پنجره متفاوت جلوه می‌کند در ادبیات فارسی نیز جلوه‌های گوناگونی داشته است. برخی زمستان را با سرمای طاقت‌فرسا همانند ماه بهمن و دیگران با امید رویش شبیه اواخر اسفند در ادبیات آورده‌اند.

زمستان گاه همانند شعر مهدی اخوان ثالث و پروین اعتصامی نشانه و زبان حوادث و رنج‌های زمانه است و گاه همچون شعر برخی شاعران سبک خراسانی تنها توصیفی از فصل زمستان است.

در ذیل به گفتگوی تابستان با زمستان با لهجه شیرین گیلکی رامسری می پردازیم:

تاوسّان: ایمروز هم بوشا. روزها به سرعت برق گذرنه ای عمر آدمی هم تمام بونو!

زمسّان: فردا هم روز خدایه، روز از نو روزی از نو.

تاوسّان: دِبار قبل از اسد تاوستان(نیمه مرداد ماه) در ظلّ گرما جشن گلکار مَچّد آدینه برگزار بونوبا، کشتی گیرشان هَنا بان کُشتی گیتِن. جشن با شادی با. کیجه گَل سُرخانی گِل هَردَن مچّد آدینه گلکار کُردن تا اَشان بخت واباشَه.

زمستان: اَلَن خا روز هم مردوم رِه شوبِه(تاریکِه). دِ دل و دماق جشن گیتِنِ ندارِن.

تاوسّان: هَلِه آدم دَره اُشان دل یه جشن رِه لَک بَزه دَاره.

زمسّان: آها ولی اینجور آدما کَم پیدایَن!

تاوسّان بگوته: مردم تاوسّان لباس راحتی داکانِن بیشتر به صحرا و گشت و گذارِن. "اَی زمسّان لَنده به لَنده"!

یعنی: در زمستان مردم لباس جوراجور و کهنه را سر به سر می پوشند تا گرم شوند.

زمسّان بگوته: "اَی بی چادر و بی مَعجر و بی پرده"!

یعنی: در تابستان مردم بدون چادر و بدون روسری و بدون لباس مناسب و لُخت و عریان هستند.

گهره سری و سر هلونه(ننو)

https://s6.picofile.com/file/8381857684/۲۰۱۹۰۲۱۳_۱۵۲۲۱۹_jpgویرایشی.jpg

گیلانی ها دو نوع لالایی دارند:

یکی «گاره سری» لالایی هایی که بر سر گهواره (گاره) خوانده می شود و دیگری «هلونه گردانی» ترانه هایی که بر سر هلونه (ننو) خوانده می شود.

بخشی از ترانه ها و آوازهای محلی برگرفته از لالایی های مادران و زمزمه های زنان گیلانی به هنگام کار در مزارع برنج و باغات چای است، و این جایگاه زنان گیلک را علاوه بر سایر بخش های فرهنگ وتاریخ گیلان ، در موسیقی گیلان بیش از پیش نمایان می کند.

وطن دور و وطن دور و وطن دور … مرا منزل برسان خالق نور
مرا منزل برسان مو بمیرم … به پیش مادر و خاهر بمیرم

ماره ماره چَره مِرِه به چه بی

غم و غصّه همه می دل دچه بی

به خدا مو د غصه خوارده نوتونم

و ...............

منبع:

http://gile-zakon.blogfa.com/post/245

دوشان زدن

 

دوشان زدن(دوشان زَئن)

در بین گالش ها رسم است که اغلب با پایان فصل گرما و قبل از انجام کوچ گوسفندان به مناطق قشلاق(جلگه گیلان) ماست ها را که مدتی مانده و حسابی ترش شده و آماده مَشک زدن هستند در کوزه های بزرگ ساخته هنرمندان کوزه گر که به نام محلی "دوشان گُله" می نامند  و با "کَلا" فرق می کند دو نفری آنقدر تکان می دهند تا گلبول های چربی به دلیل دانسیته کمتر از ماست جدا شده روی سطح جمع شوند و کره را تشکیل دهند. این کار در اقوام غیر گیلک بیشتر در داخل پوست بز یا گوسفند توسط زنان دامداران انجام می شود. بعد از ساعت ها مشک زدن و کره گیری، باقیمانده آن را که دوغ ترش است می توان جوشاند و از آن قره قروت با نام محلی "سِرج" گرفت که ترش مزه بوده و برای سلامتی انسان بسیار مفید است.

خواندن ترانه هنگام دوشان زدن

توسط یک زوج دانمارکی در چالوس

نمایش فیلم دوشان زدن(تهیه کره از ماست ترش)

http://poorsadri.persiangig.com/document/ax-kooh/kalaho-karbakan02%200.jpg

http://arq.ir/wp-content/uploads/2014/06/3588.jpg استاد کوزه گر

خواندن ترانه هنگام دوشان زدن:

دو دو  دوشان دو                            یِه کَلِه ماس  یِه کَلِه دو

گاوان بوشان سر کوه                              ویشتره روغان کمتره دو

         اوشان گردنه گولمه دوبو                   گول برأ اونه مئن دوبو،

                  الباقی اونه تئن دوبو                        ایمسال دوغ گرانه، چارکی یک قرانه
                        دو دو ماس ماسه، کلاچه گاوئ بزاسته          چی چی مایی مانده،              

    با خوشحالی و با خنده                            عزیز بشو بدوشه،

برفه بشو فدوشه                              عزیز برفکه کوشه

خأ ببره بفورشه     ایمسال دوغ گرانه، چارکی یک قرانه...
🎵 مصطفی رحیم پور سیاهکلی

ترانه خوانی هنگام دوشان زدن

 

 

دریافت تقویم "سال 1401 در یک نگاه"

https://s20.picofile.com/file/8447212334/1401_Calendar.jpg

دریافت فایل PDF

https://s20.picofile.com/file/8447212642/%D8%AA%D9%82%D9%88%DB%8C%D9%85_%D8%B3%D8%A7%D9%84_1401_%D8%AF%D8%B1_%DB%8C%DA%A9_%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87.pdf.html

جشن گلکار روز مسجد آدینه

 

https://s19.picofile.com/file/8438712392/radio_javaherdeh_35_Gelkar_rooz_masjed_adineh.jpg

دریافت فایل صوتی:

رادیو جواهرده- ش 35 گلکار روز مچّد آینه

آغاز سال 1533 در تقویم طبری  در 2 مردادماه 1400شمسی (مطابق با اول فردینه ماه)  و آغاز سال 1535 در تقویم دیلمی (مطابق با اول نوروزماه) در 15 تا 17 مردادماه 1400شمسی است.

رادیو رامسر -برنامه 32(سحر خوانی و چاووش خوانی در سخت سر قدیم)

رادیو رامسر(برنامه سی و دوم-32)

آوای سحرخوانی(گیلان)

http://guilan.irib.ir/-/%D8%A7%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%AD%D8%B1-%D8%AE%D9%88%D8%A7-1

https://s18.picofile.com/file/8431009918/IMG_20201009_WA0008.jpg

http://www.dana.ir/File/ImageThumb_0_608_458/524775

سحرخوانی و چاووش خوانی در سخت سر قدیم

محمد ولی تکاسی

mwtokasi@yahoo.com

سحر خوانی
سالیان زیادی طول کشید تا مردم مناطق گیلان و مازندران از آیین گذشته خود میتراپرستی دست کشیده و بعد از گذر از چند مرحله تاریخی و هجوم اسکندر به اسلام روی آوردند. آموزه های دینی و روش زندگی صحیح در آیین اسلام برای مردم که طرفدار صلح و آرامش بودند و از طرفی آموخته های آنها را برای داشتن یک زندگی به دور از جنگ و خونریزی تکمیل می نمود باعث شد تا مردم این دیار در کنار سایر تمهیداتی که برای اسلام آوردن آنها اندیشیده شد به این دین آسمانی روی بیاورند.

بعد از اسلام آوردن ایرانیان و ساکنان مناطق شمال کشور از روی میل باطنی خود که مصداق آیه لا اکراه فی الدین است  مردم به انجام امور مذهبی نظیر نماز و روزه ترغیب شدند. با بوجود آمدن مذاهب جدید (منتزع شده از دین مبین اسلام) نظیر فرقه های حشاشین(اسماعیلیان، زیدیه و غیره دوباره جنگ و خونریزی های زیادی بر سر به دست گرفتن قدرت در بین فرزندان حاکمان ولایات و فرماندهان نظامی در سخت سر در گرفت که بیشتر ناشی از حس قدرت طلبی آنها بر سرزمین مادری و آباء و اجدادی خود بود.  منطقه سخت سر و حومه  نیز از این درگیریها بی نصیب نماند و چندین بار مورد تهاجم و غارت قرار گرفت.

بعد از مهاجرت آقاپلاسید از اصفهان به سادات شهر در زمان شاه طهماسب اول(به روایتی شاه عباس) و ترویج مذهب شیعه توسط ایشان و سایر علمایی که در نجف و عراق تلمذ نموده بودند  و به این دیار بازگشتند حوزه های علمیه جان گرفت و به تربیت علما و دانشمندان دینی زیادی همت گماشته شد. افرادی چون الهیان سمامی اشکوری (صاحب مکتب تفکیک) و فرزندان آقاپلاسید به همراه جمعی از سرسلسسه دودمان نحوی(شریعت زاده) نظیر آقا میر عبدالصمد و سکینه آباجی و غیره جهت ترویج مذهب شیعه دوازده امامی در منطقه سخت سر همت گماردند.

ماه رمضان با همه الطافی که داشت باعث بوجود آمدن خرده فرهنگی به نام سحر خوانی نیز شد.سحر خوانی در مناطق ییلاقی رامسر تا چند سال اخیر نیز رواج داشت. افرادی فانوس به دست هنگام سحر از خواب برخاسته و با خواندن اشعاری در مدح حضرت علی و ماه مبارک رمضان مردم را از خواب بیدار می نمودند تا برای خوردن سحری و خواندن نماز صبح آماده شوند.


چاووش خوانی
در گذشته که مردم با پای پیاده و یا چهارپا به زیارت مرقد امام رضا(ع)، کربلا و یا مکه می رفتند و ماهها طول می کشید رسم چاووش خوانی برقرار بود.علاوه بر دعای خیر برای سلامت رفتن و سلامت برگشتن، زائرین کمک های نقدی و غیره را نیز برای اجابت دعای حاجت مندان جمع آوری نموده و نائب الزیاره می شدند.
در محوطه مسجد دارالوداع (دارالفداء) از جواهرده (
کوبو فاطمه(فاطمه که رنگ چشمش به کبودی می زد)و زرگر یعقوب و غیره  در مبادی ورودی و یا خروجی کوچه های شهر رامسر (سخت سر قدیم) افراد مختلفی با صدای خوش چاووش خوانی می کردند تا مردم بیشتری برای بدرقه و یا استقبال زائرین جمع شوند.اشعار چاووش خوانی بیشتر فی البداهه بوده و در مدح امامان و امیری خوانی و غیره بوده است.

تا دارالوداع چاووشی خوان خواندنابا     هرکی مشهد ، کربلا یا مکه شونابا


چاووش‌‌خوانی در تمام ایران مرسوم بوده است و اگر کسی به زیارت امام هشتم حضرت علی بن موسی الرضا (ع) می‌رفت، مردم هنگام رفتن و مخصوصا برگشتن او،‌ به استقبالش می‌رفتند.
مردم روستاهای الموت نیز چاووشی می خواندند و گاه برای استقبال از زائر امام رضا از یک روستا به روستای پایین تر می‌رفتند و با ذکر صلوات، او را به احترام این که زائر امام رضا (ع) بود، به خانه‌اش بازمی‌گرداندند. هنگام بردن زائر به خانه، به زبان او می‌خواند.


شکر الله،
شد نصیبم مشهد شاه‌رضا
یافتم بوی بهشت،
از مرقد شاه‌رضا
بر در اول،
که سقاخانه آن حضرت است
آب کوثر در میانش
شربت بیمارهاست
هرکسی یک جام
نوش کند،‌ دردش زایل شود
از حکیمان طبیبان جهان او را شفاست
یوسفی از مصر خوبان،
در خراسان آمده
سنگ بر تعظیم او،
از سنگ غلتان آمده
گرچه خانه سنگین شده زیارتگاه
شرافتش ز وجود علی عمران آمده

منبع:  http://www.tadaneh.com/2007/01/blog-post_4424.htm

تبریک بهار 1400

https://s16.picofile.com/file/8428395784/Bahar1400.jpg

باز بهار آمد اُتُلِ

تی شعر درآمد اُتُلِ

تو وَسه چی بوکونی کِلِّه رِضایَ اُتُل

هَر وَخت تی وَرزایَه اُتُلِِ

 

کتاب "زمزمه های گیل مازی و گیل گالشی(نگاهی به ترانه های شفاهی رامسر و حومه)

http://s7.picofile.com/file/8391290900/TOKASI.jpg

پیری هم بد دردی یَه!

پیری هم بد دردی یَه!

محمد ولی تکاسی

روزها و شُب ها با سرعت وَرپ و باران هَنِن و شونون. اَفتاو مُثان غروب کانِه.یِه دَفعه چُم وازا کانه وینه: تی عُمرم پُری بُشا دِ کمی بِمانسِه!.  تی سر و سُبیل هم دِ سفیدا با. کَم­ کَم دِ فِچِمِس هَم نی­ یَرِه(نمی­توانی خَم شوی). تَرسَنِه دِ راسابوتِ ناباشی! (نتوانی بایستی!). هُوتَه  تی دست و پا  هم دَرزن زنِن(سوزن زدن)، خوابا شونون.

در موقع جوانی تی قوّت تی لِنگ دَارِه تا بتونی هیتَه داو(دُو) بوکنی زیندگی جمعا کُنی در زِمانِ پیری هم تی قوّت شونو تی چَکِنِ تا هر چی تونِه گَپ بزنی! "اُ موقع که دُندان دَارِه نان نِدارِه اُموقع که نان دَارِه دُندان ندارِه!".یِه نیا(نگاه) تی دور و بَرِ آدِمِشانِ بوکون.

هِچ­ کی قبر سَر ننویشتِن: فلانی از وِشنِه(گرسنگی) بامُرده و یا فلان­ کسِ خوشته همه کارشان انجام بَدَه بعدا بَنَه بامُرده.

"دونیا به همه کِسان". وَنِه هَمه کسِ دَشتِن. تِرِه جی فقط یِه خوبی و یِه بَدی مانِه دِ بقیه همَش حرف اضافه!.

بس بگردید و بگردد روزگار                دل به دنیا در نبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن        پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کار

نام نیکو گر بماند ز آدمی                    به کاز او ماند سرای زرنگار  ( سعدی)

 

پشتِ سوبيل پُلا دانه وَره = کمی برنج پشت سبیلت چسبیده

منبع: وبلاگ فولکلور   آقای مصطفی خلعت بری لیماکی

پشتِ سوبيل پُلا دانه وره = کمی برنج پشت سبیلت چسبیده

یا اصطلاحاً به رمز می گویند: بلبل به شاخه گل نشست

قصه مثل :

در زمان قِديم هر كُتام از خان ها خُوشتره يك نوكر مخصوص دَشتِن . روزي يكي از خان ها يك مهماني راه دينگَتِه و همه خان هاي آبادي هاي اطراف رِ دعوت هُكُرده . موقع ظهر كه بابا ، سفره بينگَتِن و هَمَگِه پُلا هَدَن . بعد از خوردِن پُلا ، چند تَه پُلادانه كه ايدام وَرِبا به پشت سُوبيل يكي از خان ها دَچكِس و خودِ خان نفهمسِه ، اما اونِ نوكر كه دمِ در حاضر با ، متوجه وَكِت كه چند ته پُلادانه اربابِ سوبيلِ پشتِ وَرِه . يك دفعه صدا بزه آقا آقا . خانشان همه سر راسِيتِن نوكر نيگاه باكُردِن . نوكر رو هُكُردِه به خوشتِه خانِ  با صداي بلند بگوته (به فارسي) بلبل به شاخه گل نشست . وقتي اين حرفه بَزه ، خان بفهمسِه كه مونظور چيه و خوشته لَب و پشتِ سوبيله پاك هُكُرده . اما بقيه خان ها تعجب باكُردِن كه اين نوكر عجب حرف قشنگي بَزَه . خوشته ارباب سربلند هكرده . حالا اين خان خوشته نوكره از پيش بُگُوته با يا نه ، خلاصه آن مجلس مِيِن حسابي معروف وَكِته.

بعد از چند دقيقه يكي از خان ها خَسِه بُشِه مستراح ، وي نوكر هم وي همرِه تا دمِ درِ مستراح باشا . وقتي نوكر آفتابه آب داكُرده تا بابُره خوشته ارباب رَ ، خان ، همان مستراح مِيِن اين حرفِ خوشته نوكرِ بَزَه و بُگُوتِه بِيدِي امروز فلانِكَسِ نوكر چه حرف خوبي بَزَه ، خوشته ارباب سربلند هكرده . شَمِه نوكر نِيِن خا . نوكر آونه كه اونجور حرف بلدِ بِي بَزنه . اِسِه خوب گوش باكُن بِن مو چي  گُونُم . هفته ديگر مو خَنُم هَمَگِه دعوت باكُنُم . وقتي خانِشان همه بُمَون مي خانه ، پُلاخُوري مُقِع مو همين كارهِ كانُم و چند تا پُلادانه مي لب و سوبيل وُوسَنُم بعد تو همين حرف بزن تا مو هم سربلند وَكُم . نوكر هم قبول هكرده تا روز دعوت وَكِتِه . تمام خان ها بُمَن و مُقِع صِلاتِ ظهر ، غذا رِ بِيَردِن و خانشان شروع هكردن به خوردن غذا . در همين مِيِن خان ، يعني صاحب خانه يك مقدار پُلادانه خوشته لب و سوبيله دَچكَندَنَه ، وقتي پلاخوري تُمام بابا ، انتظار دَشتِه وي نوكر همان حرفه بَزِنِه ، اما نوكر آن حرفِ ياد هكرده و هرچي خَنِه آن گب وِرِه ياد بِيَه نُتُونِه . ارباب بُندَركِه نوكرهِ نِيَه كانه كه باگُو ، خلاصه نوكر نتونسته بگو تا اينكه يدَفِه صدا بزه آقا آقا ، تمام خان ها وِگَرِسِن نوكر نِيَه باكُردن ، بِيدَن نوكرِ صاحب خانيَه . بعد نوكر بگُوت : آقا آن حرفي كه مستراح مِيَن مِرِه بگُوتي بِي ، تي سوبيل پُشته وَرِه اونه پاك هاكُن . وقتي دِباخِه خانِشان اين حرف بُوشنُووِسِن بَزَن زير خنده . صاحب خانه از خجالت سر جيرَنگِتِه و وقتي مهمانشان باشان خوشته نوكر از خانه بيرون هاكرده.

مَمَدشا لَم

http://cdn-tehran.wisgoon.com/dlir-s3/1053500x375_1441742339984110.JPG

مَمَدشَلَم  (نادرست)

مَمشلَم = مَم شَا لَم (درست)

تلطیف آوایی شده:  " محمدرضاشاه لَم"

لَم: در گویش مازندرانی به برکه ی عمیق – ژرف – گود می گویند و در لهجه گیلکی رامسری به محل نسبتا گود از ریزش آبشارهای کوچک و تجمع آب رودخانه و یا باران نیز گفته می شود.

در زمان گذشته تاکنون بین افراد محلی رسم بوده است که در محل هایی مناسب از آب رودخانه، با کمک سنگ و سرشاخه های درختان،  استخرهای کوچکی که "لَم" نامیده می شود را برای شناکردن  آماده می کردند و اغلب پسربچه ها و یا بزرگسالان در فصول بهار و تابستان برای رهایی از گرمای شرجی  هوا  در آن آب تنی می کردند.

تئاتر رادیویی گیلکی رامسری( دوروش وُروشِه خواو(خواب))

اولی: آ آ آ جوان بَن!. "خوشته کینِ کِرک پَر داکُردَره"، شونو جار هَنِه جیر. "هِچ کی وی مِرسِ یَه وِئر نوکانِه"!

اولی: آ آ آه. جوان را ببین!. دارد در ماتحت خود پر فرو می کند، می رود بالا می آید پایین(کنایه: اصرار کردن). کسی به حرف های او توجه نمی کند!.

 

دومی: حرف دو تایَه،  یکی نَرِه یکی ماده!

دومی: حرف دو تاست یکی نر است یکی ماده!

 

اولی: سالها گُذرنِه تا آدم یِه چی یاد بَرِه ، به یِه جایی برسَه.

اولی: سالها می گذرد تا آدم چیزی یاد بگیرد و به جایی برسد.

 

دومی: هر چی باشَه هَندَه خوک نَزَه کوتکایَه!، وی کینِ سَر گاو گی وُسونی گاوگُرِه کانِه!

دومی: هر چه باشد مثل توله خوکی است که سگ دنبالش نکرده (کنایه: کم تجربه) . در ماتحت او پِهن گاو بزنی صدای گاو می دهد(کنایه: نادانی و کج فهمی).

 

اولی: آدم وَنِه گَتّر مِتَّری( یا کوشتَری) معلوم بو. هَلِه وی پشت سُنبیل سبزا نوبا گَتِه گَتِه گَپ زَنِه. یِه باربند لاخوند هَمرَه هَم  گِرد نی یَنِه!

اولی: آدم باید کوچکتر و بزرگترش معلوم باشد(کنایه: حرف شنوی). هنوز پشت سبیلش سبز نشده حرف های بزرگ بزرگ می زند. با طناب بلند باربند هم نمی توان جمعش کرد!.

 

  دومی: مُردوم گوتِن: "مِرِه نترس می دُمال دُبون بَتِرس". مو باور نوکوردِم. وی پَرِه خدا بیامُرز" خدا گاوه گِه مار مانِسِه" (کنایه: ساکت و با آبرو)!

دومی مردم می گفتند: از من نترس از پشت سر من(اولادم) بترس. من باور نمی کردم. پدرش خدابیامرز کم حرف و آبرو دار بود.

 

 *جوان که از خرید موتورسیکلت کِراس جهت رفتن به قله های بلند آرزوهایش مأیوس شده بود  با ناامیدی رو به مادرش گفت:

اگر می گَب گوش نوکنی خوشتِرِه کوشَنِم، دریا دِل غرق کانِم.

اگر به حرف من گوش نکنی ، خودم را می کشم . داخل دریا غرق می کنم.

 

مادر: دُروش وُروشِه خواب بِدی خیر باشَه! باشو هر کاری خَنِه بوکون، یِه پیاز بونو هم تی دُمال. جوان بزرگا کُردِم می دَسِ بگیری نه اینکه می پاچَه(پایَه) بگیری ! باشو زن بابُر بلکه یه کاره سر رشته بگیری یِه کم آدم وَکی! سره نُخوارد اَمه آورویَه در و هَمساده ، فامیل دیم بابُرده.هَمَش اَمِرجی طلب دارِه!

مادر: خواب های آشفته دیدی خیر باشد! برو هر کاری می خواهی بکن. یک بُنه پیاز هم دنبال تو(کنایه: بیشی سر پَس نوکنی) . جوان بزرگ کردم که دستم را بگیری نه اینکه پایم را بگیری!. برو زن بگیر شاید سر کاری بروی سرانجام تو معلوم شود و کمی آدم شوی! زنده باشد، آبروی ما را پیش همسایه ها و فامیل برده است. همیشه از من طلب کار است!.

 

اولی: اسب به کشیک خوشتِه صَحَب راه شونو. اولاده وَنِه از کوچیکی ایَموتِن(بیَموجِن)!.

اولی: اسب به صاحب خود نگاه می کند و راه می رود(کنایه: آموزش صحیح). اولاد را باید از زمان کودکی تربیت کرد.

 

دومی: گاو اُرَک داسُس نی یَه، دِ وی گردنِ لاخوند داکُرده نِشانِه.

دومی: مثل گاوی می ماند که طناب بلند دور گردنش پاره شده  و آزاد شده است و دیگر نمی توان به گردن او طناب بست.

 

نتیجه اخلاقی:

احترام به بزرگترها شرط اول موفقیت در زندگی و رسیدن به آرزوهای دور و دراز جوانی است.

"وَ بِالوالدین احسانأ".(سوره نساء آیه 26).

 

تئاتر رادیویی گیلکی(اَسو خود با خود خوشته جُو زیاد کانِه)

اَسو خود با خودخوشتِه جُو زیاد کانه (افراد در سایه تلاش خود  باید به هدفی  برسند)

صُبح میجال هوا روشنا با، تَلا دو تَه گُرِه بوکورده.  گالش وَچه خوشته باربند لاخونده با خَجِره وِگیت. صبحانه نیم تور بُخوارده راه دَکت. تا بوشَه دامانِ دِل وَلگ تِراشی.

وی پَئر وِرِه بوگوتِه: مو خا دِ کارگر،  نی یَم پسر. ای خانه زیندگی یَه شِمَرِه فراهم بوکوردِم اِسِه از کار بَکِتِم. خوشتِرِه زحمت بَکشین. خانه زیندگی یَه گازِه گیرین بِدارین.

وی مار هم بوگوت: اِن شاءالله اجباری شی بِمِه تِرِرِه شینیم زن خاس(خواست).

گالش وَچه یِه کَم  سرخ و سفیدا با، راه دَکِت. در بین راه بِدَه ارباب وَچه، شادَرِه مدرسه. از روزی که گالش وَچه­ گِه یاد دابا ارباب وَچه ­گِه شِلار وی کینِ سَر نی یَه با(بند تنبانش شَل بود)، همیشیک یِه شَنبه وی شَنبه پیش دابا. درس خواندن اولاد هم نوبا.

گالش وَچه آهی از تَه دل بَکشی یَه بگوتِه: خدایا یعنی بونو مُو هَم بُتونِم یِه روز سَری از توی سَرها دَر بیَرِم. خوشتِرَرِه کَسی وَکِم. خانه سِرا زیندگی تشکیلات(تشکیل) بَدَم. خوشته هَمرَه دل گبه زنِه با راه دِل شادُبا. فکر هَمسادَه وَچه دابا پَرسال دارِ سَر جیر بَکِته با وی بالوسکون(دست) بیشکسِه با.

 ناگهان از آسمان نِدایی بِمَه: "اَسو خود با خود خوشته جُو زیاد کانِه"!

وَگِرسُه خوشته پِسی یَه نیا بوکورده. بِدَه یِه پیرمرد که دِبار محل دِل، ایشانِ سرگالش هم با، وَرابِری راه دل هَمَدَره.گالش وَچه یِه گَتِه سِلام بوکورده رَد بابا.

سرگالش بوگوتِه : تعجیل نوکون بَس تِرِه کار دَرِم. در دونیا دو چیز مونِم زَئن ندارِه: یکی جوانی، چون هر جوانی یِه روز پیرا بونو. دویِّم هم سلامتی، چون هر کسی یِه روز خوشته سلامتی یِه از دست دَنِه!

جوان هم بگوتِه: وی بقیه هَم خوشترِه دانِم، هر دو تَه هَم وقتی بُشان  دِ  نی­ یَنِن!!!!

 

تئاتر رادیویی گیلکی رامسری(ورایَه= بیراهه)

اولی: تا دونیا دونیا با همچی چیزی قائده با.هر کی پولدار وکنه وی بیجامه دوتا بونِه!

اولی: تا دنیا، دنیا بود چنین چیزی رسم و قائده بود.  هر کسی پولدار شد شلوارش دوتا می شود.

 

دومی: آخر آدم حسابی تو قائده با چنین کار مزخرفی بوکونی! تی آو کم با تی آش کم با .تی کیجا زن باردِن دِ چی با. خوشترِه عروس دَره داماد دَارِه.

دومی: آخر آدم حسابی تو می بایست چنین کار مزخرفی بکنی. آبت کم بود نانت کم بود. رفتی با دختر مسن ازدواج کردی  برای چه!. برای خودت عروس داری داماد داری!

 

اولی: آدم حسابی، دست تی وگ وَ چه بگیر باشو دونیا دل بگرد. سیاحت بوکون. بِن مردوم چوتَر زیندگی کانِن، چی خوارِن چی داکانِن و ...

اولی: آدم حسابی دست بچه هات را بگیر برو دنیا را بگرد. گردش کن. ببین مردم چگونه زندگی می کنند، چه می خورند، چه می پوشند و ....

 

دومی: ترَرِه یاسُف خوارِم  که با یِه من ریش و پشم و موی سفید هنوز "رایَه" از "وِرایَه" تمیز ندنِه!

دومی: برای تو متاسفم که با گذشت سن و کهولت و موی سفید هنوز "راه" را از "بیراهه" تشخیص نمی دهی!

 

پیرمرد: "هر کی دردِ هونو دِل". مو در زیندگی زجر و خواری خیلی بَکشی یَم. بچه هام "مِرِه فریس وگیتِن". الآن دِ می نوبته تا خوشته تخاص از دونیا هِگیرِم!

پیرمرد:" درد هر کسی داخل دل اوست". من در زندگی زجر و خواری خیلی کشیدم. بچه هایم به من محل نمی گذارند. الآن دیگر نوبت من است تا تقاص خود را از دنیا بگیرم.

 

نتیجه اخلاقی:

"هر کس که به دل عشق ندارد، پیر است!"

تَش کچال رویاها

http://gardeshgariiran.ir/wp-content/uploads/2014/02/%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%85%D8%AD%D9%84%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%863.jpg


من نیز در این تِرمی بُن ، در این روزهای کولاک و شِتِل(مَزری)

 من در زیر این مِه، در این روزهای بارانی و کولاک
 
همچون یک آب دَکِتِه کِرک  از عشق تو چَفتِه اَم.
 مثل یک مرغ آب کشیده از باران از عشق تو خیس شده ام.
 
  ای تَش کَچالِ رویاهای من  بیا که دلم همچون تُرش ماس، تِرَرِه سوم زده است.
 ای آتش اجاق رویاهای من بیا که دلم برای تومثل ماست ترشیده  برای تو کپک زده است.

(با تشکر از ح.م)

SMS گیلکی رامسری

1- مو تی شماره گولشم  مره نیا بوکون!!!!!!

من شماره کفش پلاستیکی ات  هستم به من نگاه کن

۲-اتل متل مرغانه    می دیل تره حیرانه

اتل متل تخم مرغ   دلم برایت سرگردان(پریشان) است.

اشبل و شور کولی   مره کوشه تی دوری

تخمک ماهی و ماهی شور    دوریت من را می کشد

(با تشکر از آقای محمدرضا طالش بهرامی)

۳- در برنج کیسه عشقت نیم دانه ای بیش نیستم بی وفا مره شل نپچ

در کیسه برنج عشق تو بیشتر از نیم دانه ای نیستم بی وفا من را شُل نپز

۴- می دل ترره زیگ زیگ زنه

قلب من برایت(برای دیدن تو) تند تند می زند.

۵-در کرک لانه عشقت  اُسبُجی بیش نیستم بی وفا مرِه کَک دوا نزن!

در لانه مرغ برای عشق تو شپشی بیش نیستم بی وفا دوای کک را به من نزن!

۶-تی عید تره مبارک

عیدت برای تو مبارک باشد

۷-عاشق چم کوره گوش کر

چشم عاشق کور و گوشش کر است.

۸-امی بیلی شیمی کرک لونه مرغانه نساخته

اردک ما در لانه مرغ شما تخم نمی کند.
۹-کوکو فقط تی کوکو

کو کو سبزی هم  فقط کوکوسبزی شما

(جهت تعریف و تمجید از آشپزی همسر)

(با تشکر از آقای حسن رحیمیان)

۱۰- مدارک شغل گالشی (گوسند پی، گاو پی)(گوسفند داری، گاو داری)

کلاه نُمُدی ، شولا(کولَئر) ، کُنُس کاچ (کَچَک)، سیا کیتری، مُلا گولِش ، تال، سه لنگه،کچه، گمچ، پوسِن کلاه، مرس، قابدوش، دَس لگنِ ، ایبرِخ(ابریق)، دوشان کَلا، کَل چِک ، قاطر، سگ گوش بِبِه ، کَتِل، مدرک ........

 ۱۱-اَتَل مَتَل کونوس دار         کونوس بِچَم یِه انبار

اتل متل درخت ازگیل       ازگیل را به اندازه زیاد(انبار) چیدم

انبار دِل  پُر آبو              می دِل تِرَه  تورآبو

داخل انبار پر از آب است    دل من برای تو دیوانه شده است.

(با تشکر از ح.م)

12- من نیز در این تِرمی بُن ، در این روزهای کولاک و شِتِل(مَزری)

 من در زیر این مِه، در این روزهای بارانی و کولاک
 
 همچون یک آب دَکِتِه کِرک  از عشق تو چَفتِه اَم.
 مثل یک مرغ آب کشیده از باران از عشق تو خیس شده ام.
 
13- دل بَدِه دل هِگیر
 
 دل بده دل به دست آور
 
 
 14-ای تَش کَچالِ رویاهای من  بیا که دلم همچون تُرش ماس، تِرَرِه سوم زده است.
 ای آتش اجاق رویاهای من بیا که دلم برای تومثل ماست ترشیده  برای تو کپک زده است.
(با تشکر از ح.م)
 
15- پیری
یِه روز می سر آسمان سَوِسِه         باد مِرِه کج دوکِ مُثان تَوِسِه
یک روز سر بر آسمان داشتم            باد من را مثل دوک کجی تاب می داد
اَلَن بِدِه لوپو دَکِت می پایَه                   می کار نِیَه همَش کار خدایَه
الن نگاه کن پایم سوراخ شده (و نای رفتن ندارم )       کار من نیست همه کار خداست

با تشکر از م.ر بهرامی
 
 
16- تی باغ دل لویَم( مار زرد باغتم)
تی بام سر گِرزم( موش پشت بامتم)
تی تره باغ دل خوکم( خوک باغ سبزیتم)
تی ماره دل سره گُدَم (عقده سر دل مادرت هستم)
تی اقبا همره رفیقم (با پدر بزرگ تو رفیق هستم)
تی قلب دل عَقیقِم(سنگ عقیق روی قلبت هستم)
تی دُمال دَرِم تا قیامِت(تا قیامت به دنبال تو وخاطرخواهت هستم)
                                                                            با تشکر از رعیت
 
 
17- آنچه از سرگذشت  شد سرگذشت
حیف که بی دقت گذشت   اما گذشت
تا که خواستیم یک دو روزی فکر کنیم!
بر در خانه نوشتند، در گذشت .......
 
18- سلام، کنار گوشَه هِسِّم تی دعاگویِم!
 
19-واکنش زن نسبت به چهره عصبانی شوهرش:
زن تهرانی: این قیافتو خیلی دوست دارم عزیزم! خیلی خشن شدی.
زن گیلانی: هه! چیسه! تی پَرِه یا تی خواخِرِه بکوشتم مگر! سگ مانه! خاک بر سر! می شانسِه!
 
11-دل دو(درد دل)
دل خا سارخ نی یَه وِرِه واکُردِه نوتونِم
می دل خیلی دو درِه دِ گوتِه نوتونِم
 
12-خنده
 تو خا درد دل مویَه نُدانِه
پس چَرِه بی جهت می دل خون داکانِه
هی شونو می پشت سر خنده کانِه
 

sms روز سپندارمذ(روز دختران)= 5 اسفند ماه 1394
                                
                                                  امیدوارم مثل حنا با مسولیت

مثه کزت صبور

مثه ممول مهربون

مثه جودی شاد و سر زنده

و مثل سیندرلا خوشبخت باشی !

 و مثل اُلاغ بی پالان  جفتک بزنی

و ......

دوبیتی های گیلکی رامسری

http://67.205.124.70/f/5/7893e1fe-0c4f-4f3a-8120-efcbf611989f.jpg

کیجاره بِن کیجاره بِن کیجارا
کیجا اَفشان کانِه مویِ سیا رِا
بی شین بوگین  کیجای ِ مآر...را
کیجایِ برسی یَه چِرِه خانه دار...را
کیجا یِه خیر اکُنین هَدِین اَمار...را

( به دختر نگاه کن که چگونه زلف سیاهش را پریشان کرده است . بروید و به مادر دختر بگویید که چرا دختر دم بخت را در خانه نگه داشته است ؟ دختر را خیر کنید و به ما بدهید . )


تئاتر گیلکی رامسری ( نزول=بهره )

رئیس: اَندی مو تِرِه بُگوتِم می زبان مو در بیَردِه بِرارِه!

رئیس: اینقدر من به تو گفتم زبانم مو در آورد برادر من!

 

مرئوس: مو چی کار بُکونِم. ایرَه شونو یِه چی گونِن! اُرَه شونو یِه چیز دیگِه گونِن. راست بیشی چپ بیشی هَندَه تِرِه جی دَارِن. مُو هم ای وسط بلاتکلیف بُمانِسِم. آخر روستایی شان چی گناه بوکوردِن بِمَن  خودشِه باغ چایی و باغ مرکبات دونی مُساعده هِگیرِن.

مرئوس: من چکار کنم. این طرف می روی یک چیزی می گویند. آن طرف می روی یک چیز دیگر می گویند.راست بروی چپ بروی باز هم از تو بدگویی می کنند.من هم این وسط بلاتکلیف مانده ام.آخر روستایی ها چه گناهی کرده اند آمدند برای باغ چای و باغ مرکبات خود وام بگیرند.

 

رئیس: تو گونِه مو چی کار بوکونِم. رئیس بانک مرکزی گونِه تورم اینقدر جاتَّه بوشا شِمِه نرخ سود وامِ جاتَّر نابُرین. روی چیزهای دیگه بَکشین.وی اسم بَنین کارمزد!تا سور و سات شب عیدی کارمندشان بتونین هَدین!

رئیس: تو می گویی من چکار کنم. رئیس بانک مرکزی می گوید تورم بالاتر رفته شما نرخ سود وام را بالاتر نبرین روی چیزهای دیگر حساب کنید و اسم آن را بگذارید کارمزد. تا بتوانید خرج سور و سات عیدی کارمندان خود را بپردازید!.

 

روستایی: واللّه اَمِه مُساعده هگیرَنیم تا تولید ویشتر باباشِه. هرچی دَر هَرَنیم وَنِه داکونیم ای بانک لوکاشانِ دِله پیتِه بزنیم. آخر سال محصول ارزانِا باشِه  اَمِه سر مو هم همه قرض بونو! ای بر پدر هرچی نزول خوار لعنت!پیغمبر تکفیر بوکوردِه داشتِه! هر کوچه سر یِه ساختمان راسا کُردِن!

روستایی: به خدا ما وام می گیریم تا تولید بیشتر شود. هر درآمدی داریم باید سوراخ های بانکی ها را پر کنیم. آخر سال محصول ارزان شده و به تعداد موهای سرمان هم مقروض می شویم.ای بر پدر هرچه نزول خوار لعنت! پیغمبر تکفیر کرده بود. سر هر کوچه ای یک ساختمان بانکی احداث کرده اند.

 

مرئوس: اینجوری از "چاه دَرهَنین چُقُر فرو شِنین"! خا!

مرئوس: این طوری از "چاله بیرون می آیید داخل چاه فرو می روید"!.خوب!

 

روستایی: خدایا آخر و عاقبت همه ما را خیرا کُن!

روستایی:خدایا آخر و عاقبت ما را به خیر کن!

 

نتیجه اخلاقی:

افزایش تولید محصولات کشاورزی در قالب طرح های صنعتی و خود اشتغالی  نیازمند برنامه ریزی جامع و تأمین نهاده های اولیه نظیر کود و سَم و ماشین آلات و غیره همراه با خرید تضمینی محصولات کشاورزی  امکان پذیر است وصِرف  تزریق پول به حساب کشاورزان نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه بر مشکلات موجود می افزاید.

عید شما مبارک صد سال به از این سال ها

http://dc588.4shared.com/img/srnhn2kW/s7/0.5468464764244497/farvardin__-Ramsar_web_.jpg 

ضمن عرض تبریک ایام خجسته عید نوروز

به رامسری های مقیم در ایران و جهان

و سایر هموطنان عزیز

*جهت دریافت کلیه ماههای تقویم ۱۳۹۲ شمسی با عکس های با کیفیت زیاد از مکان ها و ابنیه گردشگری رامسر و حومه بر روی دسک تاپ  یا روزنامه دیواری  می توانید با ای میل نویسنده تماس بگیرید تا به صورت رایگان برای شما ارسال گردد.

بسیاری از تغییرات اعمال شده در تقویم سال ۱۳۹۲ :

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دولت ماده واحده «تغییرات اعمال شده در تقویم رسمی کشور برای سال ۱۳۹۲ هجری شمسی» با پیشنهاد شورای فرهنگ عمومی و تصویب شورای‌عالی انقلاب فرهنگی از سوی رئیس جمهور و رئیس شورای‌عالی انقلاب فرهنگی برای اجرا ابلاغ شد.

بر این اساس، بیستم فروردین به عنوان روز هنر انقلاب اسلامی (‌سالروز شهادت سید مرتضی آوینی)، هفده شوال؛ روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای، دوازدهم آذر (‌برابر با سوم دسامبر)، روز جهانی معلولان، بیستم مهر؛ روز ایمنی در برابر زلزله و بلایای طبیعی، سیزدهم جمادی‌الثانی؛ روز تکریم مادران و همسران شهدا، پنجم ذی‌القعده؛ روز تجلیل از امامزادگان و بقاع متبرکه و هجدهم تیر؛ روز ادبیات کودکان و نوجوانان در متن تقویم رسمی کشور در سال ۱۳۹۲ گنجانده می‌شود.

همچنین هشتم آبان؛ روز پدافند غیرعامل، سی‌ام تیر؛ روز بزرگداشت آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی، پانزدهم مرداد؛ سالروز شهادت امیر سرلشکر خلبان عباس بابایی، چهاردهم تیر؛ روز شهرداری و دهیاری و دهم شهریور؛ روز تشکیل قرارگاه پدافند هوایی حضرت خاتم الانبیا (ص) آجا نیز در ضمیمه تقویم رسمی کشور در سال ۱۳۹۲ گنجانده می‌شود.

 

ادامه نوشته

کتاب " زمزمه های گیل مازی"(ترانه های فولکلوریک منطقه رامسر)

http://dc592.4shared.com/img/sN9W7LMj/s7/0.05058548566855836/Taranehsarayan_R1.jpg

پیشگفتار:

جوان در آسمان آرزوهایش همواره بهترین‌ها را می‌جوید. او می‌خواهد كه بهترین ریشه‌ها را داشته باشد، ریشه‌هایی كه بتواند به آن افتخار كند. اینك اگر در باغ خود گل خوش رنگ و بویی نیافت، نگاهش حسرت زده به گل‌های باغ همسایه خیره می‌گردد. آنگاه سودجویان كه همواره برای چنین طعمه‌هایی گل‌هایی ساختگی را به هزاران رنگ و بوی فریبنده آراسته‌اند، در گذر نگاه این بزرگان كم تجربه، دام عشق را می‌گسترانند. بنابراین، بهترین راه آن است كه گل‌های زیبای باغ خودمان را پالوده از غبار بنمایانیم تا این آینده‌سازان آنچه را كه خود هزاران سال داشته‌اند از بیگانه تمنّا نكنند.

ادبیات عامیانه‌، ادبیات‌ توده­ی مردم‌ ایران‌، اثر مردمانی‌ بی‌سواد یا كم‌سواد و غالبن شفاهی است كه‌ از جهت‌ ساختار و محتوا با ادبیات‌ سنّتی‌ مكتوب‌ فارسی‌ متفاوت‌ است‌. زبان‌ ساده‌، لحن‌ عامیانه‌، حالات‌ و اندیشه‌های‌ عوام‌ در این‌ ادبیات‌ کاملا نمایان‌است. امروزه‌ ادبیات‌ عامیانه‌ در نقاط‌ گوناگون‌ ایران‌ با گویش های‌ متفاوت‌ میان‌ مردم‌ مناطق‌ مختلف در کشور عزیزمان ایران مشهور و متداول‌ است‌.از جمله‌ در گیلان‌ اشعار پیر شرفشاه‌ دولایی‌، از شاعران‌ قرن‌ هشتم‌ ه.ق و باباطاهر  ‌به‌ گویش‌ گیلكی، در مازندران‌ اشعار امیر پازواری‌ به‌ گویش مازندرانی(تبری)‌، در كردستان‌ داستان های‌ كُردی‌ منظومی‌ كه‌ اصطلاحن" بیت‌" نامیده‌ می‌شود و با آواز می‌خوانند و نیز بسیاری‌ از قصه‌های‌ كوتاه‌ عامیانه‌ به‌ گویش های‌ گوناگون‌ كه‌ گاه‌ در آثار پژوهندگان‌ گویش‌شناسی‌ نقل‌ شده‌ است‌. در این مقال سعی شده است ابتداء بر ریشه های زبان در کشور ایران مروری انجام شده و سپس به ترانه های عامیانه با گویش گیلکی به لهجه های رایج  در فرهنگ مردم ساکن در کناره های دریای خزر با محوریت شهرستان رامسر و حومه پرداخته شود.

 محمد ولی تکاسی

بهار ۱۳۹۲

  * علاقمندان جهت تهیه کتاب الکترونیکی مشتمل بر ۵۰۰ بیت از ادبیات شفاهی منطقه رامسر و حومه به همراه آوازهای جشن های نوروزماه  و مراسم سنتی و آیینی نظیر کترا گیشیُ عروس گولی و سماموس، کوه ایلمیلی(اثر زنده یاد مهندس روحانی) و غیره   می توانند با ای میل نگارنده یا از طریق بخش نظرات وبلاگ با ما تماس بگیرند.

سَمند قاطر

بهاره بِمَه نوکوردِم چاروداری

سَمَن قاطر بَچِرسِه مُلکِ ساری

سمن قاطر تی پا نال(نَعل) نِدَشتِه

هزاران حیف تی صَحَب یار نِداشتِه

سَمَن قاطر مِرِه خلخال برسان

صُبِه تا چاشت مِرِه می یار برسان

اگر می یار خاتِه وِرِه وَنِرسان

وی جیب دل دَس دُسمالِ مِرِه  برسان

فهرست مطالب کتاب

 در ادامه مطلب

ادامه نوشته

دریافت تقویم سال 1392 بر اساس تقویم گالش شمار(دیلمی)و روزشمار تاریخ شهرستان

به یاری خداوند متعال و در ظل توجهات ولی عصر(عج) ضمن تشکر از همکاری کلیه ادارات تابعه و انجمن های مردم نهاد  (بنا بر نامه اداری درخواست فرمانداری محترم شهرستان رامسر)در طی مدت ۲ سال تقویم" روزشمار وقایع و اتفاقات مهم در شهرستان رامسر "به همراه "سالشمار وقایع مهم در گذشته" این شهرستان همراه با تصاویر زیبا و کمیاب تهیه گردید و با قیمت       ۵۰۰۰ (پنج هزار) تومان از طریق پست الکترونیکی نگارنده آماده دریافت(به صورت سیاه و سفید-و یا رنگی دیجیتالی)  می باشد.

 

فروردین

 

 

عنوان

هجری شمسی

رویداد ها و وقایع مهم

پنج شنبه

1

انتشار اولین نشریه سمن رام سر(1390)

جمعه ( روزهای میترایی)

2

امضای پروتکل همکاری گمرکی ایران و ترکیه بین وزیر اقتصاد(حسینی) و حایاتی بازیجی(1389ه.ش) در هتل رامسر

شنبه (کیوان شید)

3

 

یک شنبه (مهر شید)

4

 

دوشنبه (مه شید)

5

 

سه شنبه (بهرام شید)

6

 

چهار شنبه (تیر شید)

7

 

پنج شنبه (اورمزد شید)

8

 

جمعه  (آدینه= ناهید شید)

9

 

شنبه

10

دومین جلسه هم اندیشی وبلاگ نویسان رامسری

 در دفتر شورای اسلامی

یک شنبه

11

 

دوشنبه

12

 

سه شنبه

13

 

چهار شنبه

14

 

پنج شنبه

15

 

جمعه

16

 

شنبه

17

 

یک شنبه

18

 

دوشنبه

19

 

سه شنبه

20

 

چهار شنبه

21

 

پنج شنبه

22

شروع بکار جایگاه سوخت۱۳۸۹  ( CNG )

جمعه

23

آغاز توسعه باند فرودگاه رامسر

 توسط شرکت خانه گستر گیل(۱۳۸۸)

افتتاح تله کابین رامسر

شنبه

24

آتش سوزی مسجد آدینه ساعت 5/12 نیمه شب

 در اثر صاعقه(۱۳۷۸)

یک شنبه

25

اولین نشست انجمن کانون دوستی رامسر

(NGO) در تهران

دوشنبه

26

 

سه شنبه

27

دستگیری شهرداران رامسر و سادات شهر

چهارشنبه

28

 

پنج شنبه

29

 

جمعه

30

 

شنبه

31

 

توضیحا ت:

 

 

  

دریافت تقویم سال ۱۳۹۲ بر اساس تقویم گالش شمار(دیلمی)

http://www.mediafire.com/view/?ejyyrfhdy81d8e8

 

تبر   (تیشه به ریشه زدن یک درخت نیست  ساقط شدن حیات یک مجموعه زنده در یک درخت است)

http://shahsamad.com/wp-content/uploads/2012/05/545727_328655897205381

_100001829197118_788747_

1891484619_n-1.jpg

تبر زدن

(تیشه به ریشه زدن یک درخت نیست  ساقط شدن حیات یک اکوسیستم زنده در یک درخت است)

http://shahsamad.com/?paged=2  منبع :

به درختان جنگل گفتم:

چرا شما با این عظمت از تکه آهنی به نام تبر می رنجید؟
گفتند :
رنج ما از تبر نیست..
بلکه از دسته ی آن است که از جنس خود ماست…..

برخی ها ..........  تارِه دُمِه دِنی یَه

شعر گیلکی رامسری

اگر بگوته چی کار بکونی تره بهتره

                                    تا وگرسه وینه تی کین سر تره

اگر گفتی چکار کنی برای تو بهتر است-تا برگشتی می بینی که پشت سر شلوارت خیس شده است(گند زدی)

شاید سبزه سر بنیشتی بی یا سنگ سر

                                حتما شئه بزه با یا که زمین هله تره

شاید هم روی سبزه نشسته بودی و یا اینکه مه خیس آمده و یا اینکه زمین هنوز خیس بود

    کمتر صحبت  بکون ویشته عمل بکون

                                تا کی ونه گب گوش بدی استان گت تره(متره)

کمتر حرف بزن و بیشتر مرد عمل باش- تا کی باید فقط به حرفهای مسئولین و جلب رضایت آنها گوش بدهی (از خودت هم فکری داشته باش)

شاید روزی باباشه روزگاری خوش

                             الن د جوان ما خوشترره یه پا مهتره

شاید روز و روزگار بهتر شود- الان دیگر جوان ما برای خودش بزرگتری می کند و عاقل است

اگر خنه کاری بوکونی د وی وقته

                          گب گوش بکون این هم تی بزرگتره

اگر می خواهی کاری انجام بدهی اکنون وقتش است- حرف را گوش کن او هم بزرگتر توست

انگلاس وگیر هرچی تونه بچین

                                   هر میوه ای که خوبه وی جا  جات تره

با چوب سرکج(مخصوص چیدن میوه از شاخه) هرچه می خواهی میوه بچین- هر میوه ای که خوب است در جای بالاتری قرار دارد

شاید یه روز و دوروز کار نباشه

                                   توکل به خدا بکون این ترره بهتره  

تعالی و بالارفتن شاید در یک یا دو روز انجام نگردد- به خدا اگر توکل کنی برای تو بهتر است.

ولنگ واز سر در گریبان

قصه های زمستان

فولکلور یا به عبارتی مواد موجود در فرهنگ مردم شامل ضرب المثل ها- کنایات-اشعار و ادبیات شفاهی را می توان بر طبق فصل های سال(بهار-تابستان-پاییز و زمستان) نیز تقسیم نمود. اخیرا کتابی تحت عنوان افسانه های زمستان که بیشتر ترجمه است چاپ شده است. از جمله زبانزدهایی که می توان اثر فصل را در زندگی روزانه مردم دید و لمس نمود زبانزد زیر است:

برگردان شده زبانزد فارسی به گیلکی

خدایا  بهار مره نکوش سبزه زار     تابستان مره نکوش وقت کاره

پاییز مره نکوش وقت سرمایه      زمسسان مره نکوش می خانواده ره زحمته

نتیجه:

خداوند به حرف بنده گوش کرده و او را در وقت چار و چار (آخرسال) و به زبان محلی مازندرانی احتمالا در وقت پنجک (که اوضاع آب و هوای چهار فصل را دارد و از روی آن می توان وضعیت آب و هوای چها رفصل سال را حدس زد)  قبض روح می نماید.

 

نقد و بررسی دستور زبان گیلکی

 

 

نقد و بررسی کتاب دستور زبان گیلکی

آتوکل چی بگوته با

آتوکل بگوته با.........

این زبانزد و ضرب المثلها بیشتر جنبه شوخی و لی پندآموز داشته و آنرا به مردی بزرگ   و آشنا در نزد رامسری ها  به نام آقای توکل نسبت می دهند. 

ایشان مردی شوخ طبع و صاحب منصب در رامسر قدیم و از اهالی تنگدره بودند. همه ضرب المثل ها از روش شنیداری تهیه شده اند و ممکن است از زبان کسان دیگری نیز باشند.

۲۱-ناشی یه بز دشته ....

۲۲-آدم که پیر بونه....

۲۳-وچه لنگه قوت دره....

۲۴-قوت تی سه......

۲۵- اون واسرس(وزرس) نیه.....

۲۶- یه شوب یه تب......

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته