1- دَس دسته شورَنِه وَگردَنه صورت شورَنِه

دست، دست را می شوید و سپس صورت را می شوید.

کنایه: ترتیب انجام کارها، آسیاب به نوبت.

 

2- بیشی هوا بِِیِه زِمین، می حرف دوتَه وَنِکَنِه.

هوا بروی ، زمین بیایی حرف من دو تا نمی شود. مرغ یک پا دارد.

کنایه:روی حرف خود بودن. یک دنده گی.

 

3-همیشیک وی اُسوره وی دُسمال گوشه سَر دابوس نیَه.

همیشه اشک هایش گوشه روسری اَش بسته شده.

کنایه: زودرنج. عدم تحمّل مشکلات روحی و جسمی.

 

4- پوچایَه خا پُلا نَدَنِه.

به گربه هم غذا نمی دهد.

کنایه: ناخن خشک، آدم خسیس.

 

5- وِرَرِه(وی=وِرِه)  گِرزه گی آهین سَرِه

برایش مدفوع موش به اندازه آهن ارزشمند است.

کنایه: ارزش بیش از اندازه گذاشتن فرد برای مال دنیا.

 

6- وی دُمِ بُخواردِه. وِپیته.وی دوک وَلا با.

به پَرِ قَبایش برخورد.  کج و مُعوَج شد. دوکش کج شد: یعنی ناراحت شد.

کنایه: از حرف یا سخن دیگران رنجیدن.

 

7- اَزِّه، توک به توک بِمَه.

انگار دوز به دوز آمد.

کنایه: اندازه و میزان دقیق بود.

 

8- سگِ کُتکا بون اِیَموجَنِن عُروسه، عَروس بون!

سگ را از بچگی و عروس را از اول زمان عروسی تربیت می کنند.

کنایه: هر آموختنی زمان خاص خودش را دارد.

 

9- خوشتِه دَسِ بابُرده شالِ کین پَس گرما کُنَه!

دستش را به پشت شغال برد تا گرم شود.

کنایه: کار بیهوده کردن. آب در هاون کوبیدن.

 

10- کِرک اگر کارگر بی،  تَلا کینِ شِلار دابا.

مرغ اگر اهل کار بود . خروس دارای شلوار بود(وقت و بی وقت نمی پرید).

کنایه: خانه داربودن و مراقب زندگی بودن زن.

 

*تعدادی  از زبانزدهای گیلکی رامسری  به صورت کنایه از کلمات مس گرها(سفیدگرها)که به زبان پر رمز و راز"سِلَری" نامیده می شود اقتباس شده و در محاورات روزانه مردم منطقه رامسر و حومه وارد شده است.