روزی بزرگی در جمعی از آزار و اذیت رعیت خود اظهار شرمندگی کرد. برای جبران کارهای گذشته اش قول داد که آدم خوبی باشد و به مباشر خود گفت از این به بعد تو مالیات رعیت را جمع کن و در حسابی جداگانه در انبار نگهداری کن تا هر وقت رعیت به آنها احتیاج پیدا کردند از این اندوخته ها به آنها بدهید. بهار از راه رسید. کشاورزان و باغداران با کمبود نقدینگی مواجه شدند لذا به مباشر گفتند تا مقدار کمی از اندوخته ها را به آنها بدهد. مباشر گفت: باید از ارباب اجازه بگیرم.

مردم گفتند این مال ها از دسترنج خودمان است به ما هم بدهید.

ارباب گفت: من گفتم آنها را برای شما نگهداری می کنم و شما باید از بابت نگهداری در انبار به من پول بدهید. از طرفی مباشر هم این کارها را انجام می دهد و به من ربطی ندارد.

مباشر گفت : به اسم عیسی به شکم موسی!

یعنی اینکه با نام یک نفر دیگر، فرد دیگری استفاده اش را می برد.

یادآوری:

*مُزه تو گَرِه (بارِه) جِزِه مُو

یعنی: مزه و کیف آن را تو می بری سوز و رنجش را من!!