چند ضرب المثل گیلکی رامسری (57)
1- وِره قِران دِنی بی = وِرِه کیل دِنی بی(با)
بمیرد. طوری رفته و یا برود که پاکیل(پامقر) و جای پای او معلوم نباشد(نبود).
کنایه: آدم بد- نفرین
2- تی گورسر(گورِه گِه سَره) نور وازِه
از روی قبرت نور ساتع گردد.قبرت نورانی گردد.
کنایه: آدم خوب. دعای خیر برای شخص مزده
3- شیم شیم وِرِه (هیتَه) عرق شونو(شونوبا)
قطره قطره عرق از او خارج می شود.
کنایه: کارسخت و طاقت فرسا- تلاش معاش
4- بد جایی شو وا کُردیم
جای بدی شب شد
کنایه: کم آوردن وقت- در گذشته ها که راهها ناامن بود افتادن در محل ناامن و پر از راهزن و غارتگر
5- وی کِتیر وَلِه = وی چکن وَلا با(شِل َ کِت نیَه)
چانه اش کج شد
کنایه: اظهار ناراحتی و نامیدی- گریه کردن
6-وی دوک وَلِه- وی چار ناصِر درست نیَه
کمی کج و مُعوَج و ناراحت است. چهارستون بدنش سالم نیست.
کنایه: رنج و ناراحتی
7-اَندی تُرشِ عروس بُخوارِه شومار کَل هَنِه
اینقدر ترش است اگر عروس بخورد مادر شوهر آماده ...... می شود.
کنایه: تعریف و تمجید از ترشی زیاد در انواع رب
8-واج دَر بِمَه
سرحال و سرکیف شد.
کنایه: سالم شدن (بودن) عضلات بعد از انجام نرمش و ورزش و یا انجام کار بدنی
9-مِرِه مرگ وِ دِنی با = یک در یک وَکِتِه
من فکر مرگ او را نمی کردم
کنایه: مرگ و فوت ناگهانی
10-اَندی اون سوسو زَنِه این وی کینِ چو زَنِه
هر چقدر او سوسو می زند این شخص با چوب به ..... او ضربه می زند.
کنایه: پیگیری زیاد از روی عمد- ناخنک زدن به خوراکی
11-وِرِه چهل تیکه کانِم – وِرِه دَزِر وَزِر کانِم= وره دَرجن وَرجِن کانِم
او را ریز ریز و خرد می کنم
کنایه: بالاگرفتن دعوا و دشمنی- نوعی رجز خوانی
*چهل تیکه
لحافی با تکه های مختلف رنگی کوچک و بزرگ جهت استفاده از خرده و ریزهای پارچه ها و دورریز پرده ها و غیره تهیه می گردید که در مناطق مرکزی و شرق و غرب کشور از آن به عنوان لحاف کُرسی در شبهای سرد و بلند زمستانی استفاده می شد. ولی در شمال بیشتر برای لحاف پدربزرگ ها و مادربزرگ ها استفاده می شود.
12-کِبیری، حال نتوان
دروغ گفتن. منحرف کردن ذهن افراد از واقعیت.
کنایه: عدم دریافت اصل ماجرا. لو نرفتن موضوع مورد بحث
"رامسر شهری آرمیده میان جنگل سبز و دریای آبی است پاسش بداریم و در حفظ آن کوشا باشیم"