داستان “بودا و زن هرزه”
منبع:فان فار http://funfars.ir
بودا به دهی سفر
کرد.زنی که به مجذوب سخنان او شده بود
از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه وی شد.کدخدای
ده هراسان خود را به بودا رساند و گفت:این زن هرزه است به خانه او نروید.
بودا به کدخدا گفت:یکی از دستانت را به من بده.کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش
را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت:حالا کف بزن.کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:هیچ
کس نمی تواند با یک دست کف بزند.
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:هیچ زنی نمی تواند
به تنهایی بد و هرزه باشد ، مگر اینکه مردان دهکده نیز هرزه باشند.مردان و
پولهایشان از این زن ، زنی هرزه ساخته اند.
معمولا افراد هرزه را اگر مریض و غیرقابل درمان باشند اعدام می نمایند.آنهایی را که قابل درمان هستند به مراکز درمانی هدایت می نمایند و اگر در اثر وجود فقر و کمبود آگاهی باشد به بهتر شدن وضعیت معیشتی آنها کمک می نمایند در هر صورت پولدارهای شهر بیشتر مقصر هستند که این موارد را نادیده گرفته و بیشتر به فکر جیب خودشان هستند غافل از اینکه خانواده و پسر و دخترشان نیز در چنین جامعه ای زندگی می کنند و همواره در معرض تهدید جدی هستند.
زبانزد گیلکی :کِرک اگر کارگر بی تَلا کینِ شِلار دابا
براستی نظر شما خواننده محترم چیست!!!!!!!!!
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۱۱/۲۵ ساعت 8:21 توسط محمد ولی تکاسی
|