چند ضرب المثل گیلکی رامسری (62)
1- پیره خر و کوت کوتی (تطور یافته به گوز قوطی)
خر پیر و گیاهی کوهستانی و بهاره به نام کوت کوتی
کنایه: دارای فرزند شدن در سنین بالا. عدم تناسب و هماهنگی بین دو چیز
*گوتی=قوطی
گروهی از سکاهای مهاجر به نوار ساحلی دریای خزر بودند که به کار کشاورزی اشتغال داشتند.
*گوز قوطی= کنایه از آدم کوتاه قد
2- سَره گره دامان دَر شونِه
از سر چیزی شروع کرده و تا جنگل پیش می رود.
کنایه:طولانی شدن کار و افزایش زمان انجام کار یا صحبت کردن زیاد.
یادآوری: سر کوه سامان دِریا
از سر کوه تا نزدیک خط ساحل دریا همه ارث و میراث اوست.
کنایه: داشتن ارث و زمین زیاد
3-دیو دره کم دیو دابا(دَرِه) این هم بُشا شنگُل بِلَکِنِه:
داخل دره دیوها(پیروان مذهب غیر خدا ساکن در دیودره سَلمَل جواهرده رامسر) کم بود ند این هم رفته و کارهای عجیب می کند.
کنایه: انجام کار نابجا یا سخن بیهوده
4-خدا تنبل کار سَر نیشتَه
خدا با تنبل هاست.
کنایه: جورشدن کارها بدون زحمت برای کسی
5-خدا دیر گیره اَمَّه شیره گیره
خداوند دیر عذاب می کند ولی شیره جان را می کشد.
کنایه: حتمی بودن عذاب الهی
یادآوری:
1-خدا جای حق نیشتِه(نشسته).
2- خدایَرِه کاری نِدارِه.
برای خدا کاری ندارد.
6-پشت گوش بِدِه دِ مِرَم بِدی یِه(این زبانزد فارسی است)
اگر پشت گوشت را دیدی من را هم می توانی ببینی
کنایه: ایجاد کدورت و دشمنی بین دونفر- نارو زدن
یادآوری:
دروغگو یِه چاشت ویشتَه نُخوارِه
دروغگو یک نهار بیشتر نمی خورد.
7- کارد خوشتِه دَستَه هِچ وَخ نِبی یَنِه
کارد هیچوقت دستگیره خود را نمی برد.
کنایه: اهمیت دادن به اقوام و دوستان خود
یادآوری:
خوشته فامیل (کَسَنِ) وِگیت دارِن
هوای خویشان خود را دارند.
8-از این حسن تا اُن حَسَن صد مَن گَزَن(گَزه)
از این حسن تا آن حسن صد من توفیر دارد.
کنایه: وجود اختلافات فردی و اجتماعی بین افراد
یادآوری:
آدم تا آدم فرق دارِه(کانِه)
*گز= واحد مسافت
9-دور از علی گِه مار کُردِن
به دور از مادر علی
کنایه: کاری یا حرفی را به کسی نسبت می دهند ولی خودشان منکر انجام آن باشند نظیر غیبت، دروغ گفتن.
یادآوری:
دور از همه دارموج کُردِن
دور از همه بالاروندگان از درخت باشد. جمله فعل دعایی است.
10-اَزَ رسوایی یَه کیسه داکُردِه
اصلا رسوایی را داخل گونی کرده است.
کنایه: رسوایی زیاد- کارهای شرم آور در ملأ عام
11- گاوِه پوسا کُردِه دُم برسی یَه (دِ دُم َرِه وا نمانسِه خا)
گاو را پوست کنده و به دمش رسیده (دیگر برای دم آن ناتوان نیست و قادر است این کار را هم بکند)
کنایه: انجام کارها تمام و کمال- پایان دادن به کاری که شروع شده است.
12- خر سیاه خا دِ سفیدا نوبونو.
خر سیاه که سفید نمی شود.
کنایه: ذات و نفس هر کسی-عدم تغییر شخصیت ذاتی فرد.
یادآوری: اصلش نسلش
13- باپُتِه پُلایَه بُخواردِه بدوتِه رختِ هم داکُرده
پلوی پخته خورده و لباس دوخته پوشیده
کنایه: رنج و سختی نکشیدن در زندگی. آسوده زیستن
14- یِه مشت پَلایَه رِه سیره یِه مشت پلا یَه ره وِشنا
برای یک مشت برنج سیر است و برای یک مشت برنج گرسنه است.
کنایه: کم توقع بودن. کم مصرف بودن
15-مال پیغمبر بُخوارده مال خدا دُمال موجَنِه
مال پیغمبر را خورده و دنبال مال خداست.
کنایه: پرتوقع - زیرک و مرد رِند بودن.