1-     پیره خر و  کوت کوتی (تطور یافته به گوز قوطی)

خر پیر و گیاهی کوهستانی و بهاره  به نام کوت کوتی

کنایه: دارای فرزند شدن در سنین بالا. عدم تناسب و هماهنگی بین دو چیز

*گوتی=قوطی

گروهی از سکاهای مهاجر به نوار ساحلی دریای خزر بودند که به کار کشاورزی اشتغال داشتند.

*گوز قوطی= کنایه از آدم کوتاه قد

 

2- سَره  گره دامان دَر شونِه

از سر چیزی شروع کرده و تا جنگل پیش می رود.

کنایه:طولانی شدن کار و افزایش زمان انجام کار یا صحبت کردن زیاد.

یادآوری: سر کوه  سامان دِریا

از سر کوه تا نزدیک خط ساحل دریا  همه ارث و میراث اوست.

کنایه: داشتن ارث و زمین زیاد

 

3-دیو دره کم دیو دابا(دَرِه) این هم بُشا شنگُل بِلَکِنِه:

داخل دره دیوها(پیروان مذهب غیر خدا ساکن در دیودره سَلمَل جواهرده رامسر) کم بود ند  این هم رفته و کارهای عجیب می کند.

کنایه: انجام کار نابجا یا سخن بیهوده

 

4-خدا تنبل کار سَر نیشتَه

خدا با تنبل هاست.

کنایه: جورشدن کارها بدون زحمت برای کسی

 

5-خدا دیر گیره  اَمَّه شیره گیره

خداوند دیر عذاب می کند ولی شیره جان را می کشد.

کنایه: حتمی بودن عذاب الهی

یادآوری:

1-خدا جای حق نیشتِه(نشسته).

2- خدایَرِه کاری نِدارِه.

برای خدا کاری ندارد.

 

6-پشت گوش بِدِه دِ مِرَم  بِدی یِه(این زبانزد فارسی است)

اگر پشت گوشت را دیدی من را هم می توانی ببینی

کنایه: ایجاد کدورت و دشمنی بین دونفر- نارو زدن

یادآوری:

دروغگو یِه چاشت ویشتَه نُخوارِه

دروغگو یک نهار بیشتر نمی خورد.

 

7- کارد خوشتِه دَستَه هِچ وَخ نِبی یَنِه

کارد هیچوقت دستگیره خود را نمی برد.

کنایه: اهمیت دادن به اقوام و دوستان خود

یادآوری:

خوشته فامیل (کَسَنِ) وِگیت دارِن

هوای خویشان خود را دارند.

 

8-از این حسن تا اُن حَسَن  صد مَن گَزَن(گَزه)

از این حسن تا آن حسن صد من  توفیر دارد.

کنایه: وجود اختلافات فردی و اجتماعی بین افراد

یادآوری:

آدم تا آدم فرق دارِه(کانِه)

*گز= واحد مسافت


9-دور از علی گِه مار کُردِن

به دور از مادر علی

کنایه: کاری یا حرفی را به کسی نسبت می دهند ولی خودشان منکر انجام آن باشند نظیر غیبت، دروغ گفتن.

یادآوری:

دور از همه دارموج کُردِن

دور از همه بالاروندگان از درخت باشد. جمله فعل دعایی است.

 

10-اَزَ رسوایی یَه کیسه داکُردِه

اصلا رسوایی را داخل گونی کرده است.

کنایه: رسوایی زیاد- کارهای شرم آور در ملأ عام

 

11- گاوِه پوسا کُردِه دُم برسی یَه (دِ دُم َرِه وا نمانسِه خا)

گاو را پوست کنده و به دمش رسیده (دیگر برای دم آن ناتوان نیست و قادر است این کار را هم بکند)

کنایه: انجام کارها تمام و کمال- پایان دادن به کاری که شروع شده است.

 

12- خر سیاه خا دِ سفیدا نوبونو.

خر سیاه که سفید نمی شود.

کنایه: ذات و نفس هر کسی-عدم تغییر شخصیت ذاتی فرد.

     یادآوری: اصلش  نسلش

 

13- باپُتِه پُلایَه بُخواردِه  بدوتِه رختِ هم داکُرده

پلوی پخته خورده و لباس دوخته پوشیده

کنایه: رنج و سختی نکشیدن در زندگی. آسوده زیستن

 

14- یِه مشت پَلایَه رِه سیره  یِه مشت پلا یَه ره  وِشنا

برای یک مشت برنج سیر است و برای یک مشت برنج گرسنه است.

کنایه: کم توقع بودن. کم مصرف بودن

 

15-مال پیغمبر بُخوارده  مال خدا دُمال موجَنِه

مال پیغمبر را خورده و دنبال مال خداست.

کنایه: پرتوقع - زیرک و مرد رِند بودن.