تئاتر رادیویی گیلکی (دریا)

مرد: خدا را شکر، گوش شیطان کر امسال هوا خوب با،شوب کولاک وَرِسِه روز هوا بَنِه. چای محصول خوبی دَشتِه.

مرد:خدا را شکر، گوش شیطان کر شود. امسال هوا خوب بود.شب باران می آمد و روز آفتابی بود. چای محصول خوبی داشت.

 

زن: فردا وَچِه گَلِ هَمرَه خَنیم بیشیم دِریا. اگر پوچا صبر نزِنِه!!!

زن: فردا با بچه ها می خواهیم برویم دریا اگر گربه عطسه نکند(هوا خراب نشود).

 

مرد: تا فردا هوا هزار جور عوضا بونِه.

مرد: تا فردا هوا هزار جور تغییر می کند.

 

صبح فردا خورشید در هوای نیمه ابری از پشت دریا سرکشید و آ ه بلندی از نهاد زن نیز زبانه کشید.

زن: اگر شانس دِشتیم امه نام با شَمس الله(شانس الله). هوایَه بِن اَمِه همرَه چوتَه چاکانِه!

زن: اگر شانس داشتیم نام ما شانس الله بود. هوا را ببین با ما چه می کند!

 

مرد: تی ریشِه خا هیجِه گِل دارِه، فردا بیشین دِریا!

مرد: ریشه ات که اینجا در خاک است. فردا به دریا بروید.

 

در کنار ساحل دریا غوغایی به پا بود. مسافران از دور و نزدیک وارد ساحل دریا شده و اطراق می کردند.

به گشت مرتب  نیرو های انتظامی و تذکر شفاهی و رادیویی نجات غریق ها مبنی بر طوفانی شدن دریا در ساعات آینده روز و احتمال غرق شدن هیچ کس توجه ای نکرد و همه وارد دریا شدند.

 

نجات غریق: جوان امروز دریا طوفانی یَه، دریا نامَردِه ،ناش(نُشو)

 نجات غریق: جوان امروز دریا طوفانی است . دریا نامرد است ، نرو

 

جوان: مو خودم شناگرم. به بقیه هم درس دَنِم.

جوان: من خود شناگر هستم به بقیه هم درس می دهم.

 

نجات غریق: شنا، استخر دل با بقیه جاها مثل روخانه و دریا دِل فرق کانِه

نجات غریق: شنا در داخل استخر با بقیه جاها مثل رودخانه و دریا فرق می کند.

 جوان در یک چشم بر هم زدن در آب شیرجه زد و از نظرها دور شد.مدتی بعد صدای داد و فریاد از یک گوشه برخاست. مردم به سمت صدا دویدند. دیدند مادری پسر 22 ساله اش را در بغل دارد و مثل ابر بهاری اشک می ریزد. نجات غریق شروع به انجام عملیات احیاء کرد ولی بی فایده بود.آمبولانس رسید و پسر با مادرش را برد.

 

نتیجه اخلاقی:

در محل های تعیین شده شنا کنید. جهت حفظ سلامت خود و خانواده به تذکرات نجات غریق و نیروهای انتظامی جدّا توجه فرمایید تا مسافرتی با خاطرات خوش و دل انگیز داشته باشید نه یک عمر پشیمانی.

تئاتر رادیویی گیلکی (بخشش)

مردی تنگدست  در زندگی خود دچار مشکلات شدید مالی شد لذا به سوی خانه یکی از دوستانش رفت. پشت درب صدای دادو فریاد شنید. کمی مکث کرد و گوش فرا داد.

زن: مردم سالی یِه کفش و سالی یِه مَنتویَه  کم دانن همیشیک چند تا چند تَا هگیرَنِن تا مجلس دِل رو سفید باشِن!

زن: مردم سالی یک کفش و یک مانتو را کم دانسته و همیشه چند تا چند تا می خرند تا در مجالس روسفید باشند.

 

مرد: مو یِه نصف موردوم مُثان چشم هم چشمی نِدارِم  پول زیادی نِدارِم داکونِم دَرِه دل، مدل به مدل عوضا کنی. آب و برق و ... زیاد مصرف بوکنی  پُز بَدی!

مرد: من پول زیادی ندارم ، مثل برخی مردم چشم هم چشمی کنم. پول زیادی ندارم داخل دره بریزم. مدل به مدل عوض کنی و آب و برق و ... زیاد مصرف کنی و  پز بدهی.

 

زن: مو از فلانی مگر کمترم! می روحیه خرد کانِه!

زن: مگر من از فلانی کمتر هستم. روحیه من را خرد می کنی!

 

مرد سرش را بزیر انداخته و درب خانه را می زند:

مرد: سلام، کاری داشتِه  می ور پیدا بابِه؟

مرد: سلام، کاری داشتی طرف های من پیدا شدی؟

 

مرد تنگدست : راستش بِمَم سلامی عرض بوکونِم تی  شی یِه کم پول قرض بوکونِم ولی با این دادو فریاد د منصرف بابام.

مرد تنگدست: راستش آمدم کمی پول از شما قرض کنم. ولی با صدای داد و فریاد شما منصرف شدم.

 

مرد رفته و در عین ناباوری رفت و مقداری پول آورد تا مرد تنگدست قرضش را بدهد.

 

مرد تنگدست: تو خا اون طور با خانم دعوا کرده  پول ندارِه. قسم حضرت عباس باور بوکنیم یا دُم خروسِ!

مرد تنگدست: تو که آن طور با خانم دعوا می کردی پول نداشتی، قسم حضرت عباس را باور کنیم یا دم خروس را!

 

مرد: مگر نیشناوسی بی ای ضرب المثل " حساب به دیناره    بخشش به خروار"

مو اگر قدر پول ندانستُم اَلَن پولی می دَس و بال دِل نداشتِم تا تی مشکلِ حل بوکنِم.

 

 مرد: مگر نشنیده بودی این ضرب المثل:" حساب به دیناره   بخشش به ریال"

نتیجه اخلاقی:"من اگر قدر پول را نمی دانستم الان پولی نداشتم تا مشکل تو را حل نمایم."

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (62)

1-     اَزَ  ابرِ شمشیر زَنِه

ابر را شمشیر می زند.

کنایه: عصبانیت، گران گفتن قیمت چیزی، صحبت ها و حرفهای غیر واقعی گفتن.

یادآوری:

1-     وی کوچِه کِشِ آسمان گَرِه

2-     وی دولِ  باد  وروشِه

3-     وی فلیک توپاج آسمان گَرِه 

 

2- ایجه خانه  حسنِ    هرکی بِیَه خاسِنِ

اینجا خانه حسن است هر کسی بیاید می خوابد.

کنایه: تنبلی و بیکاری، تکان نخوردن

یادآوری:

1-بگوتِن کاسِه بِیَر  بگوتِه می کلاه کاسَه

2-ایجه آفتاوِه   سایه خودش آیَه

اینجا آفتاب است و سایه خودش می آید.

 

3-آه صفی الله دِنی با(دنی یَه)

کنایه: خالی بودن، تهی شدن آذوقه

یادآوری:

1-     اُسبُج(کک)  واز کُردِه

2-    وی آسمان دل  یِه ستاره دنی با(نداشتِه)

3- دُسُو سون بَدِه نیا با (نیَه)

 

4-وانِ کِرِه=وانکِرِه

کنایه:  بی عاره، قالی کرمانِه

یادآوری:

1-     خوب بُمانِسِه

2-     روز به روز ویشتَه ترقّی کانِه(خوش چهره)

 

5-دیو دیوِ گُرِ کُرده(کانِه)

دیو، دیو را صدا می کرد.

کنایه: محل خلوت، سکوت جنگل

یادآوری:

1-     اَنا مَنا گُرِه نوکانِه(نوکوردِه)

2-     دال  (لاشخور)  پَر نَزَه(نزنِه)

 

 

6- سگ  کله پاچه دَارِه(بِدَه سگ کله پاچه داشتِه بو)

سگ کلّه پاچه دارد.

کنایه: مشغول شدن(کردن) و سرگرم کاری شدن( بودن)

یادآوری:

1- بِدَه وی سر   گَرم باشِه(بُو)

 

7- تی دسِ دابوسی می پایَه

دست تو و پای من را ببندی!!!!

کنایه: دیدن غذای خوشمزه و سفره رنگین

 

8-پَتُر چی دارِه  دو تَه خایِه

مورچه چه دارد دو تا بیضه

کنایه: مال و منال و ثروت اندک


9- خودشِه مال محکم بِدار هَمساده دُز  نگیر(این زبانزد فارسی است)

مال خود را محکم نگهدار همسایه ات را دزد نگیر.

کنایه: دقت در مواظبت از اموال شخصی

 

10- خوشتِه کینِ کیلی یَه چنگ هَدَه(چِنگََدَه)

کلید ماتحت خود را از دست داد.

کنایه: اسهال

یادآوری:

1-     وی پیچ و بَست شُلا با

2-     قفل و بَست ندارِه

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (62)

1-     پیره خر و  کوت کوتی (تطور یافته به گوز قوطی)

خر پیر و گیاهی کوهستانی و بهاره  به نام کوت کوتی

کنایه: دارای فرزند شدن در سنین بالا. عدم تناسب و هماهنگی بین دو چیز

*گوتی=قوطی

گروهی از سکاهای مهاجر به نوار ساحلی دریای خزر بودند که به کار کشاورزی اشتغال داشتند.

*گوز قوطی= کنایه از آدم کوتاه قد

 

2- سَره  گره دامان دَر شونِه

از سر چیزی شروع کرده و تا جنگل پیش می رود.

کنایه:طولانی شدن کار و افزایش زمان انجام کار یا صحبت کردن زیاد.

یادآوری: سر کوه  سامان دِریا

از سر کوه تا نزدیک خط ساحل دریا  همه ارث و میراث اوست.

کنایه: داشتن ارث و زمین زیاد

 

3-دیو دره کم دیو دابا(دَرِه) این هم بُشا شنگُل بِلَکِنِه:

داخل دره دیوها(پیروان مذهب غیر خدا ساکن در دیودره سَلمَل جواهرده رامسر) کم بود ند  این هم رفته و کارهای عجیب می کند.

کنایه: انجام کار نابجا یا سخن بیهوده

 

4-خدا تنبل کار سَر نیشتَه

خدا با تنبل هاست.

کنایه: جورشدن کارها بدون زحمت برای کسی

 

5-خدا دیر گیره  اَمَّه شیره گیره

خداوند دیر عذاب می کند ولی شیره جان را می کشد.

کنایه: حتمی بودن عذاب الهی

یادآوری:

1-خدا جای حق نیشتِه(نشسته).

2- خدایَرِه کاری نِدارِه.

برای خدا کاری ندارد.

 

6-پشت گوش بِدِه دِ مِرَم  بِدی یِه(این زبانزد فارسی است)

اگر پشت گوشت را دیدی من را هم می توانی ببینی

کنایه: ایجاد کدورت و دشمنی بین دونفر- نارو زدن

یادآوری:

دروغگو یِه چاشت ویشتَه نُخوارِه

دروغگو یک نهار بیشتر نمی خورد.

 

7- کارد خوشتِه دَستَه هِچ وَخ نِبی یَنِه

کارد هیچوقت دستگیره خود را نمی برد.

کنایه: اهمیت دادن به اقوام و دوستان خود

یادآوری:

خوشته فامیل (کَسَنِ) وِگیت دارِن

هوای خویشان خود را دارند.

 

8-از این حسن تا اُن حَسَن  صد مَن گَزَن(گَزه)

از این حسن تا آن حسن صد من  توفیر دارد.

کنایه: وجود اختلافات فردی و اجتماعی بین افراد

یادآوری:

آدم تا آدم فرق دارِه(کانِه)

*گز= واحد مسافت


9-دور از علی گِه مار کُردِن

به دور از مادر علی

کنایه: کاری یا حرفی را به کسی نسبت می دهند ولی خودشان منکر انجام آن باشند نظیر غیبت، دروغ گفتن.

یادآوری:

دور از همه دارموج کُردِن

دور از همه بالاروندگان از درخت باشد. جمله فعل دعایی است.

 

10-اَزَ رسوایی یَه کیسه داکُردِه

اصلا رسوایی را داخل گونی کرده است.

کنایه: رسوایی زیاد- کارهای شرم آور در ملأ عام

 

11- گاوِه پوسا کُردِه دُم برسی یَه (دِ دُم َرِه وا نمانسِه خا)

گاو را پوست کنده و به دمش رسیده (دیگر برای دم آن ناتوان نیست و قادر است این کار را هم بکند)

کنایه: انجام کارها تمام و کمال- پایان دادن به کاری که شروع شده است.

 

12- خر سیاه خا دِ سفیدا نوبونو.

خر سیاه که سفید نمی شود.

کنایه: ذات و نفس هر کسی-عدم تغییر شخصیت ذاتی فرد.

     یادآوری: اصلش  نسلش

 

13- باپُتِه پُلایَه بُخواردِه  بدوتِه رختِ هم داکُرده

پلوی پخته خورده و لباس دوخته پوشیده

کنایه: رنج و سختی نکشیدن در زندگی. آسوده زیستن

 

14- یِه مشت پَلایَه رِه سیره  یِه مشت پلا یَه ره  وِشنا

برای یک مشت برنج سیر است و برای یک مشت برنج گرسنه است.

کنایه: کم توقع بودن. کم مصرف بودن

 

15-مال پیغمبر بُخوارده  مال خدا دُمال موجَنِه

مال پیغمبر را خورده و دنبال مال خداست.

کنایه: پرتوقع - زیرک و مرد رِند بودن.

 

تئاتر رادیویی گیلکی (از خر سواری تا ماکسیما)

http://www.irdc.ir/UserUpload/image/jh/haghgoo/30391.jpg

آزمون دوچرخه سواری در دهه 1320 شمسی

اولی: ایمروز مِرِه گپ نزن. مِرِ کارد بزنی خون در نِیَنِه!!

اولی: امروز با من حرف نزن. کارد بزنی خون در نمی آید.

 

دومی: چَرِه؟

دومی: چرا؟

 

اولی:افسر مِرِه  گواهینامه دوچرخه سَر رد بُکُردِه. بگوتِه مگر خر سواره بوتَرِه اُن طور باپُرسِه دوچرخه سَر.

اولی:افسر من را در گرفتن گواهینامه دوچرخه رد کرد. گفت: مگر داری خر سوار می شوی اون جوری روی دوچرخه پریدی.

 

دومی: بَگِ نِیَه. ان شاءالله  ایمار لَه حتما قبولا بونِه.

دومی: اشکال ندارد. ان شاءالله دفعه بعدی حتما قبول می شوی..

 

اولی: ان شاءالله. گفت شما باشَه لطف خدا!

اولی: ان شاءالله گفت شما و لطف خدا به همراه هم باشد.

 

دومی: آها پسر دِبار هرچی روی حساب با. اَلَن مُثان نوبا هرکی از راه برسِه. زمین بروشِه. مال بروشِه یِه ماکسیما هگیرِه. باور بوکون سوارا موقع وی دگمه شان همه ندانِن.

دومی: بله پسرم.در گذشته همه چیز روی حساب بود. مثل الان نبود هر کسی از راه رسید. زمین فروخت. گاو و گوسفند فروخت و ماکسیما خرید. باور کن موقع سوار شدن همه دگمه هایش را هم نمی شناسد.

 

 

نتیجه اخلاقی:

"ابتدا فرهنگ استفاده  صحیح  نشستن و استفاده درست و مناسب در ماشین های لوکس را یاد گرفته و سپس سوار شوید"

تئاتر رادیویی گیلکی (آرزو= چند پله تا خدا)

حلول ماه رجب و لیله الرغایب بر شیعیان جهان مبارک باد

 

http://www.radsms.com/wp-content/uploads/2011/06/sms-shabe-arezooha.jpg

اولی: باسِسیم(واسِسیم= واسِر سیم)  اَندی سوج و بیج بَزِم. سعی بوکوردیم اَمَّه به هِچ جایی نرسِم. هِچی وَنِکِیتِم . می ننه همیشیک گوتِه: پسر جان تو هِچ گُهی وَنِکَنِه!!!!!!

اولی: خسته شدیم. اینقدر جِلِز وِلِز کردیم. سعی کردیم اما به جایی نرسیدیم. چیزی نشدیم. مادر بزرگ من همیشه می گفت: پسر جان تو هیچ ........  نمی شوی!!!

 

دومی: شاید اَمِه سر طالع دِنی با. خوشبختی، راحتی .    وَنِه هیتَه بسوجیم و بسازیم تا خدا نظری بوکونِه.

 دومی: شاید سرنوشت ما نبود. خوشبختی و راحتی. باید همینطور بسوزیم و بسازیم تا خداوند نظری بکند.

 

اولی:هرچی ویشتَه دو کانیم کمتر رِسَنیم.

اولی: هر چه بیشتر می دویم (تلاش می کنیم) کمتر نتیجه می گیریم.

 

دومی: تو با خدا باش پادشاهی کن   بی خدا باش هر چه خواهی کن.

دومی: با خدا همراه باش و پادشاهی کن و بی خدا باش هرچه می خواهی بکن.

 

اولی:اَمِه گوش از این حرف ها پُرِه. بروفکر خودش باش. خدا با پولدارایَه نه با اَمه فقیر و بیچاره ها. از روز بُن سَکرات با سَکرات.

اولی: گوش ما از این حرف ها پر است. برو به فکر خودت باش. خداوند با پولدارهاست نه با ما فقیر و بیچاره ها. از روز اول سختی بود و سختی.

 

دومی: اَمَّه اَمِه فقیر و فُقُرشان هم خدایی دِریم. آسیا به نوبته

دومی : ولی ما فقیرها نیز خدایی داریم. آسیاب به نوبت است.

 

اولی: از بس تی توقع از زیندگی بالایَه. خرِ جیر بیَه با هم بیشیم. خدا دو تَه دست و دوتَه پا و دو تَه گوش و دوتَه چشم سالم تِرِه هَدَه. موس فوچین کار بکن زحمت بکش آسایش به دَست بِیَر. فقط آرزو کردن خالی فایده ای نِدارِه. خدایا این برسان اُنِ برسان.

اولی: از بس توقع تو از زندگی زیاد است. از خر شیطان پایین بیا با هم برویم. خداوند دو دست، دوپا، دوگوش و دو چشم سالم به تو داده. به خودت زحمت بده کار کن تا آسایش را به دست بیاوری. فقط آرزو کردن فایده ای ندارد.خدایا این را یا آن را به من برسان.

 

دومی:از این به بعد دِ زیاد چَکِن نزنِم. هوتو تُک دارِم  چک هم دارِم.

دومی: از این به بعد زیاد حرف نمی زنم. همانطور که زبانم دارز است فعالیت هم می کنم.

 

نتیجه اخلاقی:

"یا به قدر آرزوهایتان تلاش کنید و یا به قدر تلاشتان آرزو نمایید".


داستان گیلکی “زغال گیر” بر اساس یک داستان واقعی در شهرستان رامسر

   http://persian-star.net/1391/2/27/animal/05.jpg   



فصل بهار کم کم از راه می رسید. برف ها در زیر سایه درختان جنگلی با کمک انوار طلایی رنگ خورشید کم کم آب شده و آب رودخانه را گل آلود می کردند. بلبلان بهاری مشغول نغمه سرایی بودند. ناگهان صدای شلیک مسلسلی به گوش رسید. پیر مرد زغالگیر سرش را به طرف صدا برگرداند دارکوبی در حال سوراخ کردن درخت برای لانه سازی بود و به شدت تلاش می کرد تا تخم هایش را در لانه جدید بگذارد و قصه عشق مادر به فرزند را در طبیعت زیبای جنگل دوباره تکرار نماید.

پیرمرد: امسال هم روز از نو روزی از نو. زحمت زیادی ، کار سختی یَه، دِ چاره نوبونِه! زغال کوره[1] خراب نباشی بی     خوب با!

پیرمرد: امسال هم روز از نو روزی از نو، زحمت زیاد، کار سختی است، دیگر چاره ای نیست. کوره زغال اگر خراب نشده باشد خوب است.

ناگهان صدایی از بیشه آمد. پیرمرد دقت کرد و دید پلنگی درشت هیکل با بدنی دراز و دمی بلند در اطراف کوره زغال گیری پیرمرد پَرسِه می زند.

پلنگ: با صدایی شبیه خرناسه به پیرمرد می فهماند که نزدیک تر نیا!

پیرمرد: مو خا با تو کاری ندارِم. می زن و بچه رِه دنبال روزی حلال بِمَم.تو خَنِه می وَک وَچِه گِه شان وِشنِه بمیرِن!

پیرمرد: من که با تو کاری ندارم. برای زن و بچه خودم دنبال روزی حلال آمدم. تو می خواهی بچه های من از گرسنگی بمیرند.

پلنگ: یِه لیر بَزَه. یِه کم گوش بَسَّه ، بعد بَشا

پلنگ: نهیبی زد . کمی گوش ایستاد بعد رفت.

 

پیرمرد: من و اون  آو یِه جوب دل نُشونِه!لعنت خدایَه بر یزید.

پیرمرد: آب من و او در داخل یک جوب نمی رود. لعنت خدا بر یزید.

 

فردا پیرمرد موضوع را با زنش در میان گذاشت.

زن: بِرارِه تِرِه پلنگ سر باشتِه!!!پلنگ اوجه کُتِه دارِه. هیتِه تِرَرِه لیر زَنِه!اون تا تِرِه نکوشِه دست بردار نَِه. بیا و بگذر. باش یِه جا ی دیگه زغال کوره چاکون. اوجِه اَلَن چند سال هِسّه بی دِ چوب خوب هم دنی یَه.

زن: برادر پلنگ از روی سر تو جهید(خطر از بیخ گوش تو رد شد)!!!!!پلنگ انجا توله دارد. هی برای تو ابراز ناراحتی کرده و گلایِه می کند.او تا تو را نکشد دست از تو برنمی دارد. بیا و بگذر.برو و در جای دیگری کوره زغال را بساز.آنجا چند سال بودی دیگر چوب خوب گیرت نمی آید.

پیرمرد: گونِن زن ناقص عقلِه ولی ای یِه حرفِ راس بگوتِه، مو ای کاره اَم. کار دیگه ای بلد نیَم. چشم!

پیرمرد: می گویند زن ناقص عقل است ولی این یک حرف را درست گفتی ،من این کاره هستم و کار دیگری بلد نیستم. چشم!

 

نتیجه اخلاقی:

هر کسی را بهر کاری ساخته اند.

 جوان ، متاع عمر خود را ارزان مفروش      کو زغال گیر و زغال خر و زغال فروش

 



[1] - زغال کوره:

در گذشته در شهرستان رامسر و حومه در نواحی جنگلی نظیر بامسی ،آهین پُچان، شهرستانک(شهرستانِه)، مسیر جنگلی بین راه جواهرده و اشکورات به دلیل وجود انواع چوبهای مناسب از درختان جنگلی کوره های زغال گیری در دل زمین حفر می شدند و عده ای به این حرفه اشتغال داشته و کسب معاش می نمودند.


تئاتر رادیویی گیلکی (رئیس)


 

پدر: وَچه باشو ایداره ، ایمروز بَن تونِه حواله هگیری اَمه گاوگِه شان هِچی ندارِن!!1

پدر: پسر برو اداره، ببینم امروز می توانی حواله  بگیری گاوهای ما گرسنه اند.

 

پسر: دِحواله  خبری نِیَه، رئیس ایداره هم عوضا با!

پسر: دیگر از حواله خبری نیست. رئیس اداره هم عوض شده است.

 

پدر: چَرِه؟

پدر: چرا ؟

 

پسر: گوتِن مردوم خَرِه  سوارا با! دل نداشتِه تا مقام بالاتر جار شِه! ریاست خوده کین سر زنگ واکُرد نیابِی.همه جار عیانِه.

پسر: می گفتند خر مردم را سوار شده است. صبر نکرد تا به مقام بالاتر ارتقاء یابد.ریاست مثل زنگی است که آویزان است و همه جا آشکار است.

 

پدر: کسی که رئیس بونو همه کار تونِه بوکونِه! همه چی وِرِه مجانی تمان باباشِه! حتی قتل! خیلی سگ دو بَزِه تا به این مَنصَب بَرِسِه با!!جنبه نداشتِه.

پدر: کسی که رئیس می شود همه کار را می تواند انجام بدهد. همه چیز برایش مجانی تمام بشود حتی قتل /.خیلی تلاش کرد تا به این مقام برسد.جنبه نداشت.

 

پسر: همه خا ایتَه ترقی نوکانِن. ریاست اخلاق خاصی خَنِه که همه نِدارِن.

پسر: همه که اینطور ترقی نمی کنند.رئیس شدن اخلاق خاصی می خواهد که همه ندارند.

 

پدر: دوگروز کلنگ بزن، بوگوتِن، بگیتِن ان  شاء الله شاهنامه آخرش خوش باشِه! خدا به خیر بِیَرِه!

پدر: دیروز کلنگ زدند، گفتند، گرفتند ان شاءالله شاهنامه آخرش خوش باشد.خدا به خیر بیانجاماند.

 

پسر: بعد از انقلاب نوگَنِن رئیس ایداره گونِن مسئول ایداره !

پسر: بعد از انقلاب نمی گویند رئیس اداره می گویند مسئول اداره!

 

پدر: چَرِه؟

پدر: چرا؟

 

پسر: چون کوچکترین کاری ایداره مَن بوکونِن به نام مسئول ایداره تمانا بو نو! اُنِ نام نویسَنِن!

پسر: چون کوچکترین کاری توسط افراد در اداره انجام بشود به نام مسئول اداره تمام شده و به نام او می نویسند.

 

نتیجه اخلاقی:

کار مسئولین دشوار بوده و زیر نظر مردم و زیر ذره بین هستند. فکر کنند چرخ های صندلی آنها روی خون شهداء راه می رود کاری نکنند که خدای ناخواسته .........

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (61)

1-     وی دهن دِل مورجو دِنی سَنِه

در داخل دهانش عدس(برای خیس شدن آب زیادی نمی خواهد) خیس نمی خورد.

کنایه: فرد عجول-کسی که نمی تواند جلوی زبانش را بگیرد.

یادآوری :

1-     دل دار نییَه –(دلدار و خوددار نیست).

2-      ترش قَلیِه(ترش خَلِه خبربار) به دور از جان خبرنگاران عزیز

 

2-دریا هرچی کم آو بو هَندَه تا پشت پا آو دَرِه

دریا هر چقدر هم کم آب باشد تا پشت پا آب دارد.

کنایه: سعه صدر داشتن، دست و دلبازی مردم فقیر.

یادآوری:

1-  کوچه سماموسِه هِچ وَخ بی وَرپ نُمانِه

کوه سماموس کوچک هِیچ وقت بدون برف نمی ماند.


 

3-برزگر خانه دل هِچ چی نباشِه یه کاسِه فورده دارِن

داخل خانه کشاورز هیچ چیزی نباشد یک کاسه خرده برنج یافت می شود.



 

4-     دَس شکسته به کار هَنِه اَمِّه دل شکسته نَه!!(این زبانزد فارسی است)

دست شکسته به کار می آید ولی دل شکسته نَه.

کنایه: دل آزردن چون نقش میخ  زدن بر دیوار است و از دل ها بیرون نمی رود.

یادآوری:

1-                مردم آزاری هنر نِیَه(نیست).


 

5-     دونیا محل گَذره

دنیا محل عبور و گذشتن  است.

کنایه: دل نبستن به دنیا- فراموش کردن بدی کسی در حق خود


 

6-     وی تُک میلجِه بیجَنِه(سول تیجِه)

با لب هایش گنجشگ سرخ و کباب می نماید.

کنایه: آدم پرحرف و حاضر جواب.

یادآوری:

1-     وی سور گَزِر واجُنِه

با زبانش ریشه هویج را از خاک در می آورد. خیلی سالم و تندرست است.

2- وِرِه لولِه بُکُردِه

او را لوله کرد. جوابش را در جا داد.


 

7-لوتی نزه رقص کانِه

لوتی ننواخته او رقص می کند.

کنایه: حاضر به انجام کار بدون اجازه

یادآوری:

1-                نیجاق نزه راه شونو

نجاق نزده راه می رود.

نجاق زدن: در گذشته به کپل قاطر و یا گاو چوب می زدند تا از  راه درست برود و از مسیر راست منحرف نشود.

 

 

 

8-آغوز بیشکِن بَن وی لافَه  می سَرِ بیشکِن بَن  وی طالع

گردو را بشکن مغزش را ببین و سرم را بشکن طالع من را ببین

کنایه :تقدیر و سرنوشت یک قوم یا یک فرد.

یادآوری:

سر ندانه سرانجام چیه   مال ندانه بُخوارده کی یَه!!


 

9- ترشی خوارِه ملاقه ندارِه

بدون ملاقه ترشی می خورد.

کنایه: زیاده خواه و متوقع بودن. غرور زیادی

یادآوری:

1-     با شاه هم نوشابه(فالوده) نُخوارِه

2-     اَززَ  دار تُک  هال(جار) نیشتِه

بالای  نوک  شاخه  درخت(بالا) نشسته است.


10-تی کاره بساختِن(بساخته)

کارت ساخته  و زار است.

کنایه: هجوم مشکلات یا بیماری و درد و رنج به شخص

تئاتر رادیویی گیلکی (نیکوکاری)

کوروش کبیر:

"دستانی که کمک می کنند پاک تر از دست هایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند."


تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن   

به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی


زن: دوگروز بُشام انجمن تالاسمی یِه کم پول هَدَم.

زن: دیروز رفتم انجمن تالاسمی کمی پول دادم.

 

مرد: اَلَن وَنِه فقط پول نَدی یِه کم هم از راههای دیگر کمک بوکونی مثل صحبت کردن، تدریس رایگان، روحی و روانی ویشتَر مهمّه اُشانَرِه.

مرد: الان نباید فقط پول بدهی . کمی هم از راههای دیگر کمک کن مثل صحبت کردن، تدریس رایگان، از نظر روحی و روانی برای آنها مهمتر است

.

زن: تو خا هر 6 ماه یِه بار خون دَنِه!!!! وَسِّه دِ !!

زن: تو که هر 6 ماه یکبار خون دَنِه!!!! دیگر بس است.

 

مرد: هر کی یَه  هونو  خوشتِه قبر مَن  دَ نَنِن.

مرد: هر کسی را در داخل قبر خودش می گذارند.

 

زن: دوگروز بازار یِه کم میوه هگیتِم هَدَم  همساده کارگره خانه . اطفال دارِه  رو در سؤال نِدارِه.

زن: دیروز رفتم بازار کمی میوه خریدم دادم به کارگر خانه همسایه امان. بچه دارد ولی از گدایی شرم دارد.

مرد: فرمایش خدا و پیامبره:

لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّآئِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ.

﴿  سوره بقره آیه ۱۷۷

نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد بلكه نيكى آن است كه كسى به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتن به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه ‏ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند آنانند كسانى كه راست گفته‏ اند و آنان همان پرهيزگارانند .

 

ابطال انتخابات رامسر  برگ زرّینی در دفتر خاطرات مردم

این روزها بحث های زیادی در محافل خصوصی و در فضای مجازی بر سر انتخاباط (غلط انتخابات) و ابطال آن سر خیلی ها را گرم کرده است. هر کسی بنا بر اطلاعات و دانش خود در این زمینه قلمفرسایی می نماید غافل از این که من در چه خیالم و فلک در چه خیال.

روزها و شب ها از پی هم می آیند و می روند و چیزی جز حرف حساب گوش مردم را نمی آزارد. حرفهایی چند من یک غاز ارزش بحث کردن را ندارد. انتخاب شدن آرزویی دست نیافتنی است نه مسئولیت پذیری و کار خالصانه برای پیشرفت و توسعه شهر. شاید کمی گزافه گویی قلمداد گردد فردی اصلح در بین کمتر از 300هزار نفر جمعیت مردم رامسر و تنکابن وجود ندارد تا کشتی نجات این قوم متفرق را به ساحل برساند. یا اینکه کمی آرزوی ایده آلیستی بودن مردم رامسر کار دستشان داده و از واقع بینی و واقعیت نگری دور شده باشند.

بهرحال حاصل زحمات چند ماهه، آمدن پای صندوق های رای بی نتیجه بوده و دلخورده شدن مردم  و بی انگیزگی در کارهای جمعی را نمی توان نادیده انگاشت و با حرفها و ابراز نظرات مختلف بر عدم توافق بین مسئولین و کسب جامع نظرات قبل از انتخابات و کاندیدشدن قطعی افراد سرپوش گذاشت.افرادی خود را برای انتخاب شدن به آب و آتش می اندازند و در مقابل افرادی هستند که خود را لایق این مقام ندانسته و در سطح ارزش خود نمی دانند تا برای انتخاب شدن تقلا یی نمایند.

"ابریشم هر چقدر کهنه بو    وِِره  پاتاوه  پینیک نزنِن"

تئاتر رادیویی گیلکی (پشت گرمی)


زن: الهی به زمین سرد بُخوری. تا تی دَست راحتا باشِم.تی اوجَه مَرَیض لاعلاج بگیره.

زن: الهی به زمین سرد بخوری(بمیری) تا از دست تو راحت شوم.آنجایت را مرض غیر قابل درمان بگیرد.

 

مرد: الهی تو بمیری تا مُردوم تی دَس راحتا باشِن.

مرد: الهی توبمیری تا مردم ازدست تو راحت شوند.

 

زن همسایه: چی با مگر. چَرِه تُک مَرِه بگیت دِرین؟

زن همسایه: مگر چه شده. چرا با هم دعوا می کنید.

 

زن: خواخِر تو خا غریبه نیَه، امه سّر زیندگی یَه، اَمِه رِ زِ یَه دانِه. آقا پولدارا با وی شلوار دوتَه وَکِته!!! کم بدبختی بَکشیَم!!

زن: خواهر تو که غریبه نیستی. از اسرار زندگی ما سیر تا پیاز را می دانی.آقا پولدار شده شلوارش دوتا شده است.!!! کم بدبختی کشیدم!!!

 

زن همسایَه: آقای .......رئیس قِباحت نوکانِه؟. تی اُ دنیا تکلیفاتِ چی کار وَنِه بوکونی؟

زن همسایه: آقای ........رئیس خجالت نمی کشید؟ تکلیف دنیای دیگرت را چکار می کنی؟

 

بطور ناگهانی مرد به زنش حمله ور شده و با فحش و ناسزا چند ضربه به شکم او می زند و با پا او را از خانه بیرون می اندازد و شروع به کتک زدن او می نماید.

 

زن: با صدای بلند فریاد می زند آخ مار می پُشت!!

زن: با صدای بلند فریاد می زند آخ مادر پُشت من.

 

مرد: وسط ای سوج و بیج زَئن، خنده  کانِه و گونِه: مو خا تی پشت نَزَم تی شکمِه بَزَم!!

مرد: وسط معرکه و داد و فریاد زدن، خنده اش می گیرد و می گوید : من که به پشت تو نزدم به شکم تو زدم!!!

 

زن: آها، مُو اگر پشت دِشتِه بی تو می شکمِ زَئَه  نوتونسِه، مردکه بی غیرت و ....... پَرَست.

زن:بله. من اگر پشتوانه و دلگرمی(مالی و یا خویشان) داشتم تو به شکم من نمی توانستی ضربه بزنی. مردکه بی غیرت و پیرو هوای نفس.

 

نتیجه اخلاقی:

"زن ها هیچ وقت نباید بگذارند شوهرهایشان پولدار شوند و

باید تمام پولها یشان را برای  خود و  اعضای خانواده اشان خرج نمایند."

صحرا دل میلی خیلی کَلِسه تَرسِه وِرِه گَل کِن.

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (60)

*1- یِه تُب یِه شُب

با یک تب در یک شب

کنایه:فوت ناگهانی، مرگ نابهنگام

یادآوری:

1-     مرگ مُو وِرِه دِنی با

فکر مرگ ناگهانی اورا نمی کردم.

2-یک در یک ، جا به جا بامُردِه

بطور ناگهانی و بدون درنگ فوت شد.

 

*تُب دابُسُن:

در دوران گذشته مردم رامسر و حومه بر این باور بودند که با نصب یک نخ پنبه ای نازک روی دو عدد چوب در مسیر گذر عابرین و پاره شدن نخ در اثر عبور و مرور افراد ناآگاه به این موضوع و پاره شدن نخ تب مریض قطع می شود.یا اینکه پارچه ای قرمز رنگ را با دست جر می دادند تا تب مریض قطع گردد.

 

2-     گلِّه زیادا باشِه  دِ چوپانی کُردِه نِشانِه

گله اگر زیاد باشد دیگر نمی توان چوپانی کرد.

کنایه: عدم کنترل جمعیت

 "با ازدیاد ماشین ها کنترل ترافیک توسط اداره پلیس نیز غیر ممکن است".

 

3-     اُنِ بِگیتِه  سگ گیتِه نوتونِه(سگ نِگیرَنِه)

مال و منال و مساحت زمین های غصب شده او را سگ نمی تواند نگهداری نماید یا طی کند.

کنایه: مال و ثروت  زیاد و باد آورده

یادآوری

سگ سگی کُردُن هَمرَه هَم–نِشانِه

با سختی و رنج زیاد هم نمی توان

 

4-     ریش وَنِه تی ناکِ سَر بَلِکِه

ریش باید در چانه تو قرار داشته باشد و حرکت کند.

کنایه: مدیریت  درست و مناسب.

یادآوری:

1-تی تارِه وَنِه  دُمُه دابو

تبر تو  می بایست دستگیره داشته باشد.

2-اولاد وَنِه اصل از تن داشتِه باشِه

اولاد باید به اصالت والدین خود توجه نماید.

 

5-     هَلِه اُنِ سو  صوبادَم  دارِه

نور او هنوز تا صبحدم زمان نیاز دارد.

کنایه: کارش وقت گیر است.

 

6-گاو خوش علفی یَه

گاو خوشخوراک و رامی است.

کنایه: آدم آرام و ساکت و بدون دردسر

یادآوری:

شوش نزه(نیجاق نزه ) راه شونو

بدون چوب زدن راه می رود(کنایه از حرک قاطر و ... در مسیر درست).

 

6-     چاه در بِمِم   چُغُر فرو بیشِم

از چاه در آمدیم در گودی بزرگترو باتلاق فرو رفتیم

کنایه: مشکل پشت مشکل- تولید مشکل بزرگتر در اثر حرکت نادرست تر

یادآوری:

از چاله در آمدیم در چاه افتادیم(زبانزد فارسی)

 

7-کِرکِ لانِه شالِ کینِ پَس

لانه مرغ در نزدیک ماتحت شغال

کنایه: انجام کار غلط و نادرست


7-     خودشتِه خَرِه چرا بارِه(بارِن)

خر خودش را به چرا می برد.بر خر مراد سوار است.

کنایه: توانایی انجام کار و در آوردن مخارج زندگی خود

یادآوری:

وی دَس وی دَهنِ رِسَنِه

دستش به دهانش می رسد(زبانزد فارسی است)

 

8-     هرکی بام ویشته دارِه ویشتَه ورف جیر کانه(این زبانزد فارسی است)

هرکه بامش بیش برفش بیشتر

کنایه: خرج و مخارج ثروتمندان بیشتر از افراد عادی است.

 

9-اَمی کار همیشیک وَنگ دارِه

کار ما همیشه صدا می کند.

کنایه: خبردار شدن بقیه از کار انسان

 

9-     اُ قبا اُنِ تَن نوبا (نِیَه) =(اُ قبا اُنِه وصله نِیَه)

این لباس برازنده او نیست

کنایه:ازدواج دوخانواده غیر هم سطح از نظر اجتماعی و اقتصادی و ....

 

10- دار بُنِ  بِی یََنِه     سَر خبردار نیَه

زیر درخت را طوری می برد که بالای درخت خبر نمی شود.

کنایه:آدم زرنگ  و چالاک

یادآوری:

1- آب زیر کایَه

آب زیر کاه است.

2-تِرِه دونیا اُسَر بارِه پا آو نزه هَرِه

تو را به آن طرف دنیا می برد بدون اینکه پایت خیس شود

 

تئاتر رادیویی گیلکی (مرده ، ونِه زنِه گِه  بدارِه  زِنه، وَنِه مَرده گِه بدارِه  تا به کار هم بیَن)

تازه عروس و تازه دامادی در پارک باغ ملی(باغات) رامسر  در حال قدم زدن هستند.

مرد: عزیزم، ایمروز از دیروز قشنگتر وَکِتِه!!!

مرد: عزیزم،امروز از دیروزت زیباتر شده ای!!!!

 

زن: شاید تی چُم قشنگ تر  وینِه؟

زن: شاید چشم تو زیباتر می بیند.

 مرد و زن در حال دل دادن و  قلوه گرفتن بودند که جوانی دوان دوان خودش را به آنها رسانید.

 

جوان:اجازه دَنِه تی خانمِ نیا بوکونِم و از قشنگی صورت و وی  لباس لذت بابُرُم.

جوان: ببخشید اجازه می دهید تا به همسرتان نگاه کرده و از زیبایی چهره و لباسش لذت ببرم.

 

مرد: با عصابنیت هرچی فحش بلد با بگوتِه  و دست به یقه بابا تا مُردوم جمعا بان.

مرد: با عصبانیت هرچی فحش بلد بود گفت و با جوان دست به یقه شد تا اینکه مردم جمع شدند.

 

جوان: با ناراحتی  زیاد فورأ بگوتِه  مو  بِدَم بقیه بی اجازه نیا  کانِن و لذت بارُن    بگوتِم اجازه بگیرِم!.

جوان: با ناراحتی زیاد فورأ گفت دیدم بقیه اجازه نگرفته و نگاه می کنند و لذت می برند گفتم من اجازه بگیرم!

 

مرد کمی به خود آمد یقه جوان را ول کرد و به همراه عروس خانم  از محل دور شد.

 

در هنگام عصر عروس خانم موضوع را با مادر پیرش در جریان گذاشت .

 

مادر: مگر نیشناوُسی بی " بارِ وَنِه تنگ بدارِه، تَش وَنِه گَرد بدارِه ، زِنِه وَنِه مَرد بدارِه"

مادر: مگر نشنیده بودی:

" بار را طناب روی آن، آتش را خاکستر آن و زن را شوهرش باید نگه دارد".

 

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (59)

1-     مرگ وِرَه (وِرَرِه) عروسی یَه

مرگ برایش عروسی (و شادی)است.

کنایه: گره خوردن کارها- مشکلات و بیماری بیش از توان واقعی فرد- خطای غیر قابل جبران

 

2-     گیس گیته

پیروی می کند- ادامه می دهد- سر دست گرفته است

کنایه: پاپیچ شدن- ول نکردن

 

3-     فلانی یَه هُو  وَدَن = فلانی یَه واپوشَه زَئن

فلان کس را در بوق و کرنا کردند. او را مسخره نمودند.= برای فلانی سوت می زدند.

کنایه: مسخره کردن افراد جاهل و یا خطاکار

 

4-     شیشار بُخوارده آدمِ مانِه

مثل کسی که شمشاد تلخ را خورده باشد

کنایه: راه رفتن زیاد- روی پای خود بند نبودن

*در گذشته از برگهای شمشاد خرد شده به عنوان داروی خوردنی برای دفع انگل های دستگاه گوارش در دام ها و انسان استفاده می گردید.

یادآوری: خودِ کرکِ مُثان مرغانه داشتِه بی

مثل مرغ که بخواهد تخم کند این طرف و آن طرف راه می رود.

 

5-     اَمِه بام سَر هم نیَه

بالای پشت بام ما نیز هست.

کنایه: پز دادن- خود را ثروتمند جار زدن

جلوی مهمان هرچه خوردنی است بگذارند می گویند بالای بام خانه نیز داریم./.

 

6-     خودِه اسب بُشو آو دل بِرینِه

مثل اسب در آب مدفوع نماید

کنایه: حرف یا عمل نابجا و ناشایسته

 

7-     آعلی گارسِن = چُسان فِسان

تیپ زدن- به سر و وضع ظاهر خود رسیدن

کنایه: بزک کردن- موها را به فرم خاصی کوتاه کردن تا جلب توجه نماید.

 

8-     پشت کوه مادیان گَرِه    نر و ماده هم  پُرسِنِه

در پشت کوه مادیان را گرفته و می گوید نر است یا ماده

کنایه: خوشی زیر دل کسی زدن- سوال بیجا –توقع زیاد داشتن از چیزی یا کسی

 

9-     دوری و دوستی(زبانزد فارسی است)

کنایه: افرادی که از هم دور هستند بیشتر قدر یکدیگر را می دانند.

یادآوری: دور باش خوش باش هوجار داباش

دور باش خوش باش همانجا هم بمان

 

10- کَتاری گَپ =کَل گپ

حرف مفت

کنایه: حرف بی اساس و سُست- حرف پامنقلی و بی ریشه

 

11-اُو  داستانِ فوت آوِه

داستان آن را از حفظ است

کنایه:بلد بودن کار- دانستن مطلب

 

11- اُنِ پشت سبیل هَلِه سبزا نابا

هنوز سبیل پشت لبش سبز نشده است

کنایه: نوجوان- فرد کم سن و سال که تصمیم گیری درست برایش مشکل و سخت است. عدم قادربودن  به انجام کار

 

12-اول ریش دربیَر بعد به کوسِه بخند!

اول ریش دربیاور بعد به شخص بی ریش بخند

کنایه: توقع بیجا از کسی- حرف و کار ناشایست مسخره کردن بزرگترها توسط کوچکترها

یادآوری: نشاشیدی شب درازِه


داستان “بودا و  زن هرزه”

منبع:فان فار http://funfars.ir

بودا به دهی سفر کرد.زنی که به مجذوب سخنان او شده بود
از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه وی شد.کدخدای
ده هراسان خود را به بودا رساند و گفت:این زن هرزه است به خانه او نروید.
بودا  به  کدخدا گفت:یکی از دستانت را به من بده.کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت:حالا کف بزن.کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت:هیچ
کس نمی تواند با یک دست کف بزند.
بودا لبخندی زد و پاسخ داد:هیچ زنی نمی تواند
به تنهایی بد و هرزه باشد ، مگر اینکه مردان دهکده نیز هرزه باشند.مردان و
پولهایشان از این زن ، زنی هرزه ساخته اند.

معمولا افراد هرزه را اگر مریض و غیرقابل درمان باشند اعدام می نمایند.آنهایی را که قابل درمان هستند به مراکز درمانی هدایت می نمایند و اگر در اثر وجود فقر و کمبود آگاهی باشد به بهتر شدن وضعیت معیشتی آنها کمک می نمایند در هر صورت پولدارهای شهر بیشتر مقصر هستند که این موارد را نادیده  گرفته و بیشتر به فکر جیب خودشان هستند غافل از اینکه خانواده و پسر و دخترشان نیز در چنین جامعه ای زندگی می کنند و همواره در معرض تهدید جدی هستند.

زبانزد گیلکی :کِرک اگر کارگر بی تَلا کینِ شِلار دابا

براستی نظر شما خواننده محترم چیست!!!!!!!!!

کل گَپ = حرف مفت

مار: وَچه  وَرِس باشو  نان هِگیر

مادر: پسر بلند شو و برو نان بخر

 

وَچه:مو اَلَن شا نتونِم، خَنِم اول ورزش بوکونِم بعدش هم بُشُم مدرسه.

پسر: من الآن نمی توانم. می خواهم اول ورزش کنم بعدش هم به مدرسه بروم.

 

پَئر:با شو نان هگیر تو راه هم خودشه ورزشِ بوکون.

پدر: برو نان بخر و در راه هم ورزش خودت را بکن.

 

وچِه: خوب فکریَه.چشم

وچِه: خوب فکریه.چشم

 

پسر در نوبت صف نانوایی چند دقیقه ای معطل شد و به حرفهای مردم گوش می کرد.

اولی: آها بِدَه گرما خیلی سوجونِه، مچِّد جای گوزیدن نِیَه! کوتاه بِمَه!

اولی: آره دید آب گرم خیلی داغ است. مسجد جای .... نیست(هوا خراب و اوضاع خوب نیست) لذا کوتاه آمد.

 

دومی: از اولش هم غلط با، کََل اگر دواگر با  شونوبا کَل گرما اول خودش را درمان کُرده(کُرده نِا با)

دومی: از اول کارش اشتباه بود. کچل اگر طبیب بود اول به آب گرم مخصوص کچل ها می رفت و اول خودش را درمان می کرد.

 

اولی: هرکی از راه رِسَنِه گونو مُو هِچ کی نوگَنِه تو!!

اولی: هر کسی از راه می رسد می گوید من و هیچ کسی نمی گوید تو!!!

 

دومی: اونِ کار نابا، وی  اَدایَه در هر دِنابا.

دومی: کار او نبود. نقش آن را بازی می کرد.

 

اولی: خودش و وی کس و کارشان به نوایی برسِن دِ مرگ هم خَنِه بوشِه قبرستان.

اولی: خودش و اقوامش به همه چیز رسیدند الان مرگ هم می خواهد برود تا قبرستان.

 

دومی: مگر نیشانوسِه بی " خودم سیر و کَسَم سیر   بمیره  هرچی یتیم یِه سیر)

دومی: مگر نشنیده بودی:


" خودم سیر هستم و اقوام من هم سیر هستند

هر یتیم و نیم گرسنه و فقیری هم بمیرد، بمیرد دخلی نیست."

 

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (58)

1-   بی پَئر و مار درشا شانِه امّه بی همسادِه دَر شا نِشانِه

بدون پدر و مادر می توان ماند ولی بدون همسایه نمی توان

کنایه: ارزش گذاشتن و کمک همسایه در زندگی افراد

یادآوری:

کاری بوکون یه سخته روز ه یکی تی پَرِه بُن بگیت داشته بی(بگیره)

 

2- خره با پالان نیشنَسَنِن

خر را با پالان نمی شناسند.

 

3- خر بِخَسِن عروسی آب باررَرِه یا هیمه باررَره

خر را برای عروسی خواستند برای بار آب یا بار هیزم

کنایه: ارزش کم گذاشتن به افراد

 

4- میان هیر و بیر گونه بیا مره بغل گیر

میان گیر و دار می گوید بیا من را بغل بگیر

کنایه: حرف یا پیشنهاد در غیر وقت مناسب

(زبانزد فارسی=میان هیر و ویر می گه بیا زیر ابرومو بگیر)

 

5-اینه هفت ویجه زیر زمین ِ( آو زیر کایَه)

هفت وجب او در زیر زمین است.

کنایه: آدم زیرک و زرنگ

یادآوری: اینه هفت جوب ورزا زیر زمینی کار کانِه

 

6- مو سبزی پاک کنی بلد نِیَم

من نمی توانم تظاهر کنم.. صحبت دروغ کردن از روی عدم رضایت قلبی

 

7- هیتَه دل دَکِتِه  بُر بُخوارده!

خودش را قاطی کرد. خودش را جا زد.

یادآوری: خوشتره مَن دَرگِتِه(درگِینَه=بَزه)

 

8- میلجه نِرِه = تَلا گَرِه

صبح زود هنگام هنوز گنجشک بیدار نشده است= وقت بانگ خروس

کنایه: زمان برخاستن از خواب کشاورزان - شروع زودهنگام کار کشاورزی

 

9-گتِه مَهتری معلوم نِیَه

بزرگ و کوچکی معلوم نیست

کنایه: آشوب- عدم وجود بزرگتر در خانه

 

10- راه خوبی شونو یا گوز خوبی کانِه!

راه خوبی می روی یا .... خوبی می دهی!!

کنایه: بهانه بزرگترها برای عدم انجام کار جهت کوچکترها

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (57)

1-     وِره قِران دِنی بی = وِرِه کیل دِنی بی(با)

بمیرد. طوری رفته و یا برود که پاکیل(پامقر) و جای پای او معلوم نباشد(نبود).

کنایه: آدم بد- نفرین

 

2-     تی گورسر(گورِه گِه سَره) نور وازِه

از روی قبرت نور ساتع گردد.قبرت نورانی گردد.

کنایه: آدم خوب. دعای خیر برای شخص مزده

 

3-     شیم شیم وِرِه (هیتَه) عرق شونو(شونوبا)

قطره قطره عرق از او خارج می شود.

کنایه: کارسخت و طاقت فرسا- تلاش معاش

 

4-     بد جایی شو وا کُردیم

جای بدی شب شد

کنایه: کم آوردن وقت- در گذشته ها که راهها ناامن بود افتادن در محل ناامن و پر از راهزن و غارتگر

 

5-     وی کِتیر وَلِه = وی چکن وَلا با(شِل َ کِت نیَه)

چانه اش کج شد

کنایه: اظهار ناراحتی و نامیدی- گریه کردن

 

6-وی دوک وَلِه- وی چار ناصِر درست نیَه

کمی کج و مُعوَج و ناراحت است. چهارستون بدنش سالم نیست.

کنایه: رنج و ناراحتی

 

7-اَندی تُرشِ عروس بُخوارِه شومار کَل هَنِه

اینقدر ترش است اگر عروس بخورد مادر شوهر آماده ...... می شود.

کنایه: تعریف و تمجید از ترشی زیاد در انواع رب

 

8-واج دَر بِمَه

سرحال و سرکیف شد.

کنایه: سالم شدن (بودن) عضلات بعد از انجام نرمش و ورزش و یا انجام کار بدنی

 

9-مِرِه مرگ وِ دِنی با = یک در یک وَکِتِه

من فکر مرگ او را نمی کردم

کنایه: مرگ و فوت ناگهانی

 

10-اَندی اون سوسو زَنِه   این وی کینِ چو زَنِه

هر چقدر او سوسو می زند  این شخص با چوب به ..... او ضربه می زند.

کنایه: پیگیری زیاد از روی عمد- ناخنک زدن به خوراکی

 

11-وِرِه چهل تیکه کانِم – وِرِه دَزِر وَزِر کانِم= وره دَرجن وَرجِن کانِم

او را ریز ریز و خرد می کنم

کنایه: بالاگرفتن دعوا و دشمنی- نوعی رجز خوانی

*چهل تیکه

لحافی با تکه های مختلف رنگی کوچک و بزرگ جهت استفاده  از خرده و ریزهای پارچه ها و دورریز پرده ها و غیره تهیه می گردید که در مناطق مرکزی و شرق و غرب کشور از آن به عنوان لحاف کُرسی در شبهای سرد و بلند زمستانی استفاده می شد. ولی در شمال بیشتر برای لحاف پدربزرگ ها و مادربزرگ ها استفاده می شود.

 

12-کِبیری، حال نتوان

دروغ گفتن. منحرف کردن ذهن افراد از واقعیت.

کنایه: عدم دریافت اصل ماجرا. لو نرفتن موضوع مورد بحث

 

واژه فَک

واژه فک در سه معنی کاربرد دارد:

  • فَک یا آرواره از اعضای بدن است.
  • فُک حیوانی آب‌زی است.
  • فَکّ واژه‌ای در اصل عربی به معنی جداسازی و تفکیک است. 

 

"فَک" به معنای جداکردن، قطع کردن ارتباط و لغو قراردادهای مالی و ... بین اشخاص حقیقی و حقوقی و یا چانه انسان است ولی در گیلکی رامسری بیشتر به معنی آشیانه پرندگان در محاورات به کار می رود. از واژه فک در زبانزدهای گیلکی شهرستان رامسر و حومه زیاد استفاده می شود نظیر:

1-     فک = فک چُمِه

محل آشیانه مرغ که بر روی تخم مرغ ها می خوابد.

 واژه چُمِه به تخم مرغ فاسد یا توپ پینگ پنگ و یا دانه پیاز و چیزی شبیه تخم مرغ جهت عادت دادن مرغ ها به تخمگذاری در محل آشیانه نیز اطلاق می شود.

 

2-     فلانی اوجِه فک (چُمِه) بَنَه دارِه

فلان جوان دلش آنجا پیش دختری گیر کرده است. خاطر خواه است.

 

3-     میلجه فک مانِه( مُثانِه)

مکان یا خانه ای بسیار کوچک و تنگ است که نمی توانی پاهایت را دراز کنی.

 

4- گرزِه(موش) فک مانِه= گرزه لوکایَه مانِه

مانند لانه موش پرپیچ و خم و مثل دالانی تنگ و دراز است.

 

5-کلاچ فک مانِه

بسیار شلوغ و درهم و برهم مثل کلاف و گلوله نخ است. در گذشته برای تمسّخر به موهای بلند، فرفری و درهم ژولیده هیپی ها اطلاق می شد.

 

6-خیلی فک(چانِه) زنِه(احتمالا زبانزد فارسی است و نیاز به ویرایش دارد.)

خیلی زیاد حرف می زند. جر و بحث می کند. پر گو است.

 

7-دال فک

محلی بسیار ساکت و آرام نظیر آشیانه کرکس بر بالای بلندی و ارتفاعات کوه ها  است.

*احتمال دارد کوه دُرفَک تلطیف شده واژه دارفک در دامنه های کوه سماموس نیز نام خود را از آشیانه کرکس وام گرفته باشد.

 

8-چُم فک بوکورده

در زیر چشمش باد کرده است. نظیر ورم چشم و پلک ها در هنگام صبح و در زمان بیدار شدن از خواب.

 

 

و ..........

تئاتر گیلکی رامسری  تکریم خانواده

اولاد: پَئر جان مو زن خوانِم پولدار باشه، درس خوانده و خانه دار

اولاد: پدرجان، من زن می خواهم پولدار باشه، درس خوانده و خانه دار

 

پَئر:افتاو سو بَس نیا بوکون تی سیانِه تِرِه گَتِه نظر هَنِه!. اندی بوموج تی چموش(چارُق) پاره باباشه، کی تِرِه زن دَنِه

پدر:رو به آفتاب بایست نگاه کن سایه ات برایت بلند به نظر می رسد!. انقدر بگرد تا کفشت پاره شود کی به تو زن می دهد!

 

اولاد: تو چُته  زن بابُرده بی؟

اولاد: تو چطور زن گرفتی؟

 

پَئر: مو اول کار سر بَسَّم، یِه سال هم مفت و مجانی می زن پَئرَرِه  کار کشاورزی بوکوردم.

پدر: من اول سر کار بودم. یک سال هم مفت و رایگان برای پدر زن خود کار کشاورزی کردم.

 

پئر: امه نامزد بازی هم زهره ماری با ، دوز دوزِه ، دِشا نابا، کالش بام سَر وگلاغوزه باغ دِل ترمی بُن و  ...

پ 

پدر: نامزدبازی ماهم زهره ماری بود. دزد دزدکی، در ملاء عام نبود، سر بام کاه و کلش بود و باغ فندق در زیر مِه و ....

در: نامزدبازی ماهم زهره ماری بود. دزد دزدکی، در ملاء عام نبود، سر بام کاه و کلش بود و باغ فندق و ....

 

اولاد: اَلَن خا روز روشن فقط یِه کار نوکانِن دِ همه کاره کانِن

اولاد: الآن که دیگر در روز روشن فقط یک کار را انجام نمی دهند وگرنه همه کارهای دیگر را انجام می دهند.

 

پَئر: دبار بزرگتر ارج و قرب(قرو) دیگری داشتِه، عیزت و احترامی داشتِه. اَلَن عیزت مرد بابُردِه احترام هم دِ اَمِه وَر دِنی یَه. حیاء بخواردِن  شَرم هَم قورت بده دارِن.

پدر: در گذشته بزرگتر دارای ارزش و مقام  دیگری بود.عزت و احترامی داشت. الان عزت شوهر کرده و احترام هم پهلوی ما نیست. حیاء را خورده و شرم را هم قورت داده اند.

 

مار: هرچی بکاشتِه، هونو چَنِه

م 

مادر: هر چی کاشتی همان را درو می کنی.

ادر: هر چی کاشتی همان را درو می کنی.

 

پَئر: والله اَمه کِی به خودشِه پَئر و مار بی احترامی بوکوردیم. خودشه ماره دیم خجالت کشِم خودشه وَچه  کشِه داکونیم، ماچ بوکونیم.

پدر: به خدا قسم ما چه موقعی به پدر و مادر خودمان بی احترامی کردیم. جلوی مادرمان خجالت می کشیدیم بچه خود را بغل کرده و ماچ کنیم.

 

اولاد: مِرَم ای حرفهایَه قبول دارِم. اََمِه زمانِه عوض بابا. اَلن نسل جدید یِه دِ جور فکر کانِه. مو نفهمنِم توچی  چی گونِه تو نفهمَنِه مو چی چی گوگونِم!.

اولاد: من هم این حرفها را قبول دارم. ولی زمانه عوض شده. الآن نسل جدید جور دیگری فکر می کند. من نمی فهمم تو چه می گویی و تو نمی فهمی من چه می گویم!

 

پَئر: تو رِه وَنِه باردِن لَب دِریا ، یه گپ  زَن یِه سِنگ زَن. آهین سرده چکوش زَن بی فایده.درس بخوان کار بوکون تا مُردم تِرِه زن بَدِن.نه اینکه عاطیل و باطیل خیابانِ متر بوکونی.

پدر: تو را باید برد کنار دریا یک حرف زد یک سنگ به سرت زد. آهن سرد را چکش زدن بی فایده است.درس بخوان و کار کن تا مردم به تو زن بدهند.نه اینکه حیران و سرگردان خیابانها را متر کنی و بگردی.

 

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (56)


1-     گوسِند گالش هِچ وَخ  سرگالِش نوبونِه

چوپان گوسفند هیچ وقت سرور و رئیس همه چوپان ها نمی شود.

کنایه: کار پرارزش را به افراد کم ارزش و کم ظرفیت ندادن

یادآوری:

1- مرغی که انجیل خواره وی تُک وَلِه

مرغی که انجیر می خورد نوکش کج است

2-هر کس را بهر کاری ساخته اند.

سرگالش:

چوپانها معتقد هستند که سرگالش کسی است که همیشه و در همه جا به یاری چوپانها در سختی ها و مشکلات می آید و در مه و توفان راه را به آنها نشان می دهد.


 

2-     عرض جویَه نیا بوکون بعدآ باپُر

عرض جوی را نگاه کن بعد بپر

کنایه: عاقبت اندیشی و دور اندیشی فبل از انجام کارها

یادآوری:

1-     آوِ نِدِه شِلارِ ناج(نکِند)

آب را ندیده شلوارت را در نیاور.

2-     بی گُدار به آب نزن

3-     چشم و گوش بسته کاری نوکون

 

 

4-     همه چی آدم جی بهتره

همه چیز از آدمیزاد بهتر است.

کنایه: فانی بودن انسان

یادآوری: بدی و خوبی فقط مانِه

 

5-دیو، دیوه گَرِه کُردِه

دیو، دیو را صدا می کرد(می زد)

کنایه: محل ساکت و آرام. سکوت جنگل

یادآوری

1-     اَنا مَنا گُرِه نوکورده

2-     دال پَر نزه

کرکس پر نمی زد.

دیو:

سکاها و کاسی ها افراد بومی ساکن در جنگل و کوهستانهای کناره دریای خزر را چون به خدا اعتقادی نداشتند دیو نامیدند.چون خورشید و یا ایزد مهر  و ستارگان را می پرستیدند مثل زرتشتی ها که به وجود خداوند اعتقاد راسخ داشتند و این افراد بومی را تور نامیدند.

در شهرستان رامسر و حومه طایفه دیوگیر  که بعدها به تسخیری تغییر یافتند از افرادی بودند که در باورهای مردم چند تای آنها را که مردمانی قوی هیکل ولی صلح طلب و آرام بودند اسیر کرده و به بیگاری می کشیدند.

 

5-     زور سرما، کِلاچ توب گیتِه

از شدت سرما کلاغ دچار تب و لرز می شد.

کنایه: شدت سرما و یخبندان

یادآوری

سنگ ترکِسه (بترکِسِه)

سنگ می ترکید.

 

6-چینی کی

کنایه:از هر دری سخنی- درهم بر هم. اشغال شده

یادآوری:

آش و اولِه بَدِه داشتِه(دارِه)

 

6-     اِسیا گولِه وَر بیَردِه

در حالت استفراغ رسیده است.

کنایه: پرخوری

یادآوری:

1-     بُخوارده تا شَط کُنِ بُن

تا زیر گلوی خود خورده است و معده اش پر شده است.

2- اندی بُخوارده جار هَرده دارِه

انقدر خورده دارد بالا می آورد.

 

7-     سَر نَر مَردِن

کنایه: خودت را نشان نده- آفتابی نشو.

یادآوری:

1-     تی سَرِه پناه بگیر.

2-     نِدی بون گیر

 

8-حال نتوان

در حال حاضر نمی توان .

کنایه: انجام ندادن کار یا نزدن حرفی

 

8-     اندی سفیده خودِه وَرپ

مثل برف سفید است.

کنایه: زیبا رو- قشنگ

یادآوری:

1- خوده خون و وَرپ

 

9-امشوب تی عُروسی یَه

امشب عروسی تو است.

کنایه: اخطار در شدت تنبیه کردن . تنبیه کوچکترها بعد از انجام کارناشایست.

یادآوری:

1-     امشوب تی عَزّا نی شَرِم

امشب به عزایت می نشینم. تو را تنبیه سختی می کنم.

 

10-دار وَجِک

قورباغه درختی

کنایه: کسی که می تواند به راحتی از درخت بالا برود.

*در گذشته افرادی از گالش ها بودند که از درختان تنومند و بلند با کمک نوک داس خود بالا می رفتند و در بالای درخت خربزه را قاچ کرده می خوردند. این امر را نشانه پهلوانی می دانستند.

 

 

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (55)

1-     تی وِشِم(قُر وِشِم) خوانِه

بلدرچین شما می خواند.

کنایه: شاد و خوشحال هستی؟کیف شما کوک است.

یادآوری: کبک تو خروس می خواند

 

2-     مِرِه مگر وِرگِ پی وَرِه

مگر به بدن من پیه گرگ مالیده شده!!!

کنایه: دوری کردن از کسی، کم توجهی

یادآوری:

مگر می بدنِ گی وَرِه

  • مردم رامسر و حومه بر این باور بودند که اگر پیه گرگ به بدن کسی بمالند باعث دوری او از اطرافیان و یا جدایی زن از شوهر می شود.

 

3-گورزا=گوراشکا

کفتار-پیر کفتار

کنایه: آدم  زشت رو و بداخلاق . دارای قد کوتاه

کفتار: گورها را می شکافد و اجساد تازه دفن شده را می خورد.چهره کفتار نظیر صورت پیرزنان و پیرمردان پر از چین و چروک است.

 

4-وی لُمپوسِ و وی ناک یکی وَکِتِه

صورت و چانه او یکی شده است.

کنایه: آدم چاق و بد قواره

یادآوری:

1-     تَرکِس دَرِه= از چاقی زیاد دارد می ترکد.

2-     وی کین پُشتِه سَر بَسّی  کوچِه سُماموسِ گِه دِ شَنِه

اگر روی باسن او بایستی قله سماموس کوچک(در کنار قله اصلی) را می توان دید.

 

5-یِه گُلِ اسب

اسب فردی به نام یک گل

کنایه: مشوش بودن- با لباس و وضعیتی غیر متعارف و غیر ازعُرف در اذهان ظاهر شدن-سر و ضع نامرتب

یادآوری:

1-     تور وِلی(وِ لِه)= تور وِلی گِه مُثان

2-     یِه پَر جار  یِه پَر جیر(ه)=یک طرف بالا یک طرف پایین است

3-     یِه شَمبِه  وی شَمبِه پیش دَرِه= یک شنبه او جلوتر از شنبه اش است.


6-فلانی دِسَره بُن  بداشتِه آدِمِه
فلان کس در زیر درپوش نگه داشته شده است.
کنایه: دور از آداب و معاشرت- کم رو- نادان- دنیا ندیده
یادآوری:
یِه کوبِ سر بنیشته یه کوبِ سَر بُموتَه
روی یک حصیر نشسته و روی یک حصیر گردش می کند.

7- ورِه حَکی(هَکی) ندارِه(نداشتِه)
شایسته او نیست- در خور شأن و منزلت او نیست
کنایه: انجام کار پست و کم ارزش
یادآوری:
ایتَه (ای تَر) قایده نابا
قرار نبود این طور بشود!!!

8-تی شِی  تی شِلارِه گوش
شادی تو در گوشه شلوارت باشد
کنایه: الکی خوش- سرخوش و شادمان
یادآوری:
1-با دُمش گردو می شکند
2-پول و مال بادآورده

 

دکتر(تئاتر رادیویی گیلکی)


مریض: سِلام می جانِ  دکتر، تی قربان بُشوم مِرِه زودتره مَرخصا کُن ماشین شادره مو دیرا نوکونِم.

مریض: سلام  جان دکترمن، قربانت بروم. من را زودتر معاینه و مرخص کن . ماشین دارد می رود من دیر نکنم.

دکتر: علیک سِلام مار، تی کوجار درد کانِه!

دکتر: علیک سلام، کجایت درد می کند!

 

مریض: می تمام اعضای بدن درد کانه، می سر درد کانِه ، می کین درد کانِه، می دُندان

مریض: تمام اعضای بدن من درد می کنند. سرمن، باسن من و دندان من درد می کند.

 

دکتر: فورأ بعد از معاینه کامل بیمار نسخه را نوشت و به دست بیمار داد.

مریض: این چی چی یَه؟

مریض: این چه چیزی است؟

 

دکتر: تی دواشان

دکتر: داروهایت.

 

مریض: مگر حسن دَرزِنِ با

مریض: مگر حسن درزنِه بود(دردهای زایمان که سریع می گیرد و زود ول می کند).

 

دکتر: تی دواشانِ بُخوار، استراحت بوکون ان شاءالله زو د  خُو  وَکِنِه.انفلوآنزا بگیتی.

دکتر: داروهایت را بخور، استراحت بکن. ان شاءالله زود خوب می شوی.انفلوآنزا گرفتی.

 

مریض: مو فکر کانِم حرص و جوش شی یَه، زیادی دُو دُو دارِم.

مریض: من فکر می کنم  زیاد حرص و جوش می خورم، مال دوندگی زیاد است.

 

دکتر: ان شاءالله تی وضع بهتر بونو خدایَه شُکر بوکون!

دکتر: انشاءالله وضعت بهتر می شود خدا را شکر کن.

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (54)

لازم به ذکر است ،مجموعه زبانزدهای ذکر شده در این وبلاگ بر اساس شنیده ها و گفتار مردم رامسر و حومه بیان شده است و تغییرات و دخل و تصرفی در آنها صورت نگرفته است تا توسط اساتید محترم مورد بررسی و ویرایش قرار گرفته و با تشخیص سره از ناسره و تلفظ آوایی (فونتیک) مناسب اصلاح و ویرایش گردند.

1-     کلاچ بوگوتِن کی قشنگ تَرَه  بگوتِه می وَچِه

به کلاغ گفتند چه کسی زیباتر است گفت بچه من!

کنایه: حب فرزند و خویشان نزدیک

یادآوری: خودشِه چو اَسبِ پیش کین دارِه(بِدَشتِه)

اسب چوبی خود را جلو آورد. خودش را مطرح کرد.

 

2-     کلاچ بوگوتِن تو حرف بزن بگوتِه گی

به کلاغ گفتند تو حرف بزن گفت .....

کنایه: انتظار حرف درست شنیدن از نادان

یادآوری: آهن سرد چُکوش نَزِن

 

3-مگر کُس شتر بُشوستِه بی(با)

مگر واژن شتر را شسته بود

کنایه: کار کوچک را بزرگ جلوه دادن

یادآوری:وی سایَه افتاب سو وِرَرِه گَتِه نظر هَنِه

سایه اش در نور آفتاب برایش بزرگ به نظر می آید.خودبزرگ بین

 

4-وِرِه چاکُردِه کلاچ کُس

آن را مثل .... کلاغ کرده است.

کنایه: جارزدن- همه را خبر کردن

یادآوری:

1-     همه جار عَیان بُکردِه

2-     ترش غَلِیه=سخن چین

 

5-مگر اسب دُم کندِه دِبی(دَرِه)

مگر می خواستی دم اسب را بکنی!

کنایه: انجام کار دشوار

یادآوری: ...... رستم بیشکنی

 

6-می تلِه مَن گَبِر دَکِتِه

داخل تله من پرنده  ابیا(گبر) افتاد.

کنایه: روی آوردن شانس-بخت و اقبال

یادآوری: می مِرسَه رِوایَه

کارها بر وفق مراد من است.

 

7-همه کس ویر وَکَنِه اَمِرِه ویرها      همه کس سگ گَرِه اَمِرِه کُتکاه

همه را عجب می گیرد ما را عجب ها   همه را سگ می گیرد ولی ما را توله سگ

کنایه:  بدآوردن- انتظار نداشتن از رفتار کسی با خود

 

8-وی رِ زیَ   در بیردِه

"ر" و"ز" آن را بیرون آورد.

کنایه: دقت و کنکاش در موضوعی

یادآوری: وی دل و روده در بیردِه

 

9-جا دَشتِم جانشیر(جانشین) نداشتِم

جا داشتم جانشین نداشتم

کنایه: غصب کردن جا و یا نوبت در صف  که توسط ذیحق بیان می گردد.

 

10-بُخوارده، بُخواردِه  بُمانسِه میراث

مال خورده شده خورده شده است ولی مالی که مانده میراث وارثان می شود.

کنایه: دل نبستن به متاع دنیوی- مال و منال

یادآوری: دونیا دورزه آمدن و رفتن

 

11-دونیا لیمو مانِه  اول شیرینه بعد تلخا بونِه

دنیا مثل لیمو است اول شیرین بوده و بعد تلخ می شود.

کنایه: دل نبستن به خوشی های زودگذر در این دنیا

 

12- مشهد، کربلا   داخل خانَه

مشهد و کربلا در داخل خانه است.

کنایه: رفتار خوب و شایسته با اهل خانواده خود در منزل داشتن

یادآوری: بهشت و دوزخ هی دنیا دِلِه

 

13-وی پَرتوک هَوایه

بر سر پرتگاه نشسته است- افتادنی است

کنایه: مریض بدحال- وضع مالی بد

پرتوک= پُرچی: نام محلی در نزدیک اُشکَته چال در بین راه جواهرده رامسر

 

14- اسب گوزِه رِ  رَم نوکون  خودتِه (خودت رِ) نصیب غم نوکون

برای گوز اسب نترس  و خودت را اسیر غم نکن.

کنایه: اهمیت ندادن و توجه نکردن  به حرف افراد کم ارزش

 

15-رازدل با دوست و دشمن نوگو اگر دوسته ناراحت بونو اگر دشمنه شاد(بونو)

راز دل با دوست و دشمن نگو اگر دوست باشد ناراحت می شود و اگر دشمکن باشد شاد می گردد.

کنایه: پنهان داشتن راز درون- سفره دل را هر جا نگسترانید

یادآوری: تی دل دوست تی جیب دو زِری

دوست دل تو دو ریالی داخل جیب توست.

وِشِم  = بَد بَدو = بلدرچین (Coturnix coturnix)

بلدرچین (به پارسی سره: بَدبَده) (نام علمی: Coturnix کُتورنیکس) پرنده‌ای کوچک از تیره قرقاولیان، راسته ماکیان‌سانان است.

بلدرچین‌ها جثهٔ کوچک و خپلی دارند و زندگی بر روی زمین را ترجیح می‌دهند. از دانه‌ها و نیز حشرات و دیگر جنبندگان کوچک تغذیه می‌کنند. بر روی زمین لانه می‌سازند و بر پروازهای کوتاه و سریع قادرند، برخی گونه‌هابلدرچین ژاپنی و بلدرچین معمولی پرندگانی مهاجرند و توانایی پرواز در مسافت‌های طولانی را دارند. در برخی کشورها برخی گونه‌های بلدرچین در تعداد زیاد پرورش داده می‌شوند تا از تخم و گوشت آن‌ها استفاده شود و یا حتی در شکارگاه‌ها رها شوند. این پرنده در سکونت‌گاه‌های خود هم توسط انسان‌ها بطور گسترده‌ای شکار می‌شود تا از گوشت و پرهایش استفاده شود. پراکندگی وسیع و فراوانی نِسبی این پرنده در خاورمیانه با نام‌های مختلف برای آن در میان فارسی‌زبانان همراه بوده‌است. به‌جز «بلدرچین» که واژه‌ای در اصل ترکی و اصلی‌ترین نام این پرنده است. واژهٔ «کَرَک» به‌ویژه در گویش هراتی و گویش‌های زبان کردی، در فارسی جدید به‌ویژه در گویش کرمانی واژهٔ «بدبده»، در فارسی کلاسیک واژهٔ «وَرْتِج/وَرْتیج/وَرْدیج» و در برخی مناطق مازندران، گیلان و سمنان «وَرده» از نام‌های دیگر این پرنده است. در زبان گیلکی نیز آن را «وُشُم/وُشوم» می‌نامند و سومین پادشاه زیاری را به جهت علاقه‌اش به شکار بلدرچین وشمگیر می‌نامند. در عربی از واژه‌های «سَمانی» و «سَلویٰ» استفاده می‌شود که به فارسی نیز راه یافته‌است. لامعی گرگانی شاعر سدهٔ پنجم می‌سراید:

باران و برف بارد بَر ما کنون زِ ابر
چون بر بنی سرائیل از آسمانْ سَمان

ویژگیهای عمومی بلدرچین

ویژگیهای عمومی بلدرچین

مشخصه

میانگین

واحد

دمای بدن

۱٧/٤٢ ۱٥/٤٢

درجه سانتیگراد

دمای محیطی مورد نیاز

٣٠ - ٢٠

درجه سانتیگراد

رطوبت محیطی مورد نیاز

٧٠ - ٤٥

درصد

تعداد ضربان قلب

٦٠٠ - ٥٠٠

تعداد در دقیقه

متوسط مصرف خوراک

٣٠ - ٢٥

گرم در روز

تعداد کروموزومها

٧٨

٢n

دوره جوجه کشی

۱٨ - ۱٥

روز

میزان فضای مورد نیاز

٤٠٠

سانتیمتر مربع به ازا هر پرنده

پرورش بلدرچین

افرادی كه علاقمند به پرورش بلدرچین می باشند باید جوجه های آن را خودشان تولید و تكثیر نمایند زیرا محلی در ارتباط با تولید انبوه جوجه بلدرچین و یا كارخانه جوجه كشی ویژه بلدرچین فعلا وجود ندارد . جهت ایجاد تاسیسات مربوط به پرورش بلدرچین نیز محلی  را كه دارای آب ، برق  و راه بوده وجای خلوت باشد باید انتخاب كرد  همچنین دارای امكانات لازم نسبت به حمل محصولات تولیدی  به بازار باشد .

در شهرستان رامسر و حومه

بلدرچین ها در ارتفاعات بالاتر از 1000 متر از سطح دریا و بیشتر در حوالی کوهها و مراتع ییلاقی دیده می شوند. گوشت این پرنده همواره علاقمندان زیادی داشته و دارد. امروزه با ایجاد مجتمع های بزرگ صنعتی گوشت این پرنده را می توانید در مرغ فروشی های شهر با قیمت حدود 8 تا 12 هزار تومان به دست آورید.

 بلدرچین در فرهنگ و باورهای مردم

1- بلدرچین می گوید بَد بَدو  و این به معنای آن است که کار بد ، همیشه بد است و هیچ وقت نباید به سراغ کار بد رفت. 

2- تی وِشِم خوانه= بلدرچین شما می خواند

کنایه: سر کیف بودن- خوشحالی

یادآوری: کبک تو خروس می خواند

با دُمَت گردو می شکنی

و ...........


انواع بلدرچین

  • بلدرچین معمولی (Coturnix coturnix)
  • بلدرچین ژاپنی (Coturnix japonica)
  • بلدرچین بارانی (Coturnix coromandelica)
  • بلدرچین نیوزیلند (Coturnix novaezelandia) منقرض شده در ۱۸۷۵
  • بلدرچین قهوه‌ای (Coturnix ypsilophora)
  • بلدرچین آبی آسیایی یا چینی (Coturnix chinensis)
  • بلدرچین آبی افریقایی (Coturnix adansonii)
  • بلدرچین جزایر قناری (Coturnix gomerae) منقرض شده

http://www.dquail.blogfa.com/post-24.aspx

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (53)

 1- یکی کَترا هَره  یکی کِلیز

یکی کفگیر می آورد یکی ملاقه

کنایه: همکاری و همفکری در انجام یک کار

یادآوری:یکی نان نِی یَنِه یکی پنیر

 

2- زمینی که حاصل نَدَنِه شخم زَئن بی فایده

زمینی که محصولی نمی دهد شخم زدن آن بی فایده است.

کنایه: زمین لم یزرع- زن نازا

یادآوری: کوتِ و بات بیهوده

 

3- دونیا خیلی به دُو دُو نِیَه بِن تی سَر طالع چی دَرِه(دابا)?

دنیا زیاد به دوندگی نیست ببین در طالع تو چیست?

کنایه: اعتقاد به سرنوشت و تقدیر- جلوگیری از حرص و طمع

یادآوری:

سر نِدانِه سرانجام چیَه   مال نُدانِه بُخواردِه  کِیَه

سر از سرانجام و مال و ثروت از خورنده خود خبری ندارند.

 

4-آو همیشیک خوشته رایَه پیدا کانِه

آب همیشه راهش را می یابد

کنایه: تلاش برای انجام دادن کار

 

5-هر زمینی پَستِه  ویشتَه آو خواره

زمین پست آب بیشتری می خورد.

کنایه: مغرور نبودن- خاکی بودن

یادآوری: هر داری ویشته محصول دِشتِه بی وی سَر جیر تَره(جیت تَرِه)

هر درختی محصول بیشتری دارد سرش پایین تر است.

 

6-تی وِشم  خوانه

بلدرچین تو می خواند

کنایه: سر کیف هستی- حالت خوب و خوش است

یادآوری:

1-کبک تو خروس می خواند

2-با دُمت گردو می شکنی

 

7-مِرِه مگر وِرگِ پی وَرِه (وَبا)

مگر به بدن من پیه گرگ مالیده شده!!!!

کنایه: دوری کردن از افراد

یادآوری:

مگر می بدن ...... وَرِه

پیه گرگ: در گذشته مردم بر این باور بودند چون گرگ درنده و بدخو است  اگر پیه گرگ به بدن کسی مالیده شود سبب دوری اطرافیان و نزدیکان و جدایی زن از همسر می شود.

 

8-گورزا= گوراشکا

کفتار

کنایه: آدم قد کوتاه و زِبِل-زبر و زرنگ

یادآوری:

اونی که قد به زمینِ ترس وَرَه

 

9-وی لُمپوسِ پو داکُردِن(قوت بِگیتِه)

داخل دهانش را باد کردند

کنایه: طرفداری- پشتیبانی کردن

یادآوری: وی گوزه روغان دَکِتِه

 

10-کیجا دارِم غم ندارِم

دختر دارم دیگر غمی ندارم

کنایه: لزوم توجه به فرزند دختر که مهربانتر و با محبت تر است.

یادآوری:

کیجا پَئرِ غم خوارِه

دختر غمخوار پدر است

 

11- جواب های هویَ جواب کاچ چو(چویَ)

جواب های هوی است و جواب چوب  چوب است.

کنایه: برخورد بر طبق اخلاق و رفتار هر کس مثل خود او

یادآوری:

1-هر کسی یَه هونو مُثان برخورد کانِن

2- هر خری یَه با یِه چوب نُرانِن

3-خلایِق هرچی لایِق

 

12-مِرِرِه آو مُثان  روشِنِ

برایم مثل آب روشن و واضح است.

کنایه: مستند بودن- یقین داشتن

یادآوری:

حساب دو دوتا چهار تایَه

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (52)

 

1- تو مِهمانِه بُخور کاهی بوشو راهی

تو در اینجا مهمان هستی غذایی بخور و راه خودت را برو.
کنایه: عدم شرکت مهمان در اختلافات و دعوای میزبان با فردی

پادآوری: تو خوشتِه رایَه باش

 

2- خودِه مُردِه جِل واکونی(دَر گِنی)

انگار که رخت و لباس مرده را آویزان کنی

کنایه: کج و معوج آویزان کردن رخت و لباس- چیزی غیر معمول و ناهموار

 

3-مُردوم آدِمِه جَوَنِن

مردم آدم را می جوند(بدگویی می کنند)

کنایه: حسادت- بدگویی از افراد موفق

یادآوری: حسود می میرد ولی حسد هرگز

 

4- تِرَرِه نُخوارِه

برای تو مناسب و شایسته نیست.

کنایه: عدم رعایت حال افراد- عدم سنخیت با سن و سال

 

5-وی سر تا پایَه نیا بوکون!!!

سر تا پای او را نگاه کن!!!!1

کنایه: تعجب از انجام کار زشت و یا پوشیدن لباس نامناسب

یادآوری: نگاه عاقل اندر سَفیه

 

6-خیلی وِگیر دارِه

به سرعت مطالب را می فهمد و یاد می گیرد. باهوش و خوش فکر است.آماده دریافت سریع مطالب است.

کنایه: افراد باهوش و زرنگ

پادآوری: تا گوز بَدِه بِگیتِه

 

7-تی دوست تی جیبِ دو زِری

دوست تو دو ریالی داخل جیب توست.

کنایه: پول همراه تو کارساز است نه دوست نااهل و نادان

 

8-آدم خر دِشتِه بی پیاده راه نوشونو

آدمی که خر دارد پیاده راه نمی رود.

کنایه: انجام کار شخصی توسط دیگران

 

9- چِشتِه بَتِه کرکِ گوشته  سینه سرِه کینِ پُشتِه

نظیر روباه و شغال به چیز خوب خوردن نظیر گوشت مرغ آنهم از سینه و پشت مقعدش عادت نموده است.

کنایه: رفاه طلبی- راحت طلبی

 

10- دنیا کاسه زرین بُوَد گَهی تلخ و گهی ترش و گهی شیرین بود.

کنایه: خوب و بد روزگار با هم است.

پادآوری: هر کََندی یِه کولی دارِه

 

11- داغ نترس گَپ زَنِه

حرفی از روی نترس بودن از داغ شدن می گوید.

کنایه: سری نترس داشتن

 

12-حمام زنانه کیسه کَش نداشتِه بین مردانه هَرِن!

حمام زنانه اگر کیسه کش نباشد مرد می آورند.!

کنایه: انجام کار از روی ناگزیری

 

13- هر یِه گَپ زنِه یه کَندِه = لُغُز گویَه

حرفهای بزرگ می زند=حرفهای زشت و نامربوط می گوید.

 

14- تا چَم بَزِه دار بَکت

تا چشم زد درخت افتاد

کنایه: اثر چشم زخم

* امروزه  به نیروی ماورایی و قدرت پنهان امواج مغز که از چشم افراد خاصی بر روی اشیاء و غیره اثرات خارق العاده ای می گذارند اذعان شده است.

 

15-مسجد نِدِه  کور منزل بوکورده

هنوز مسجد ساخته نشده و دیده نشده شخص کور مستقر شده است.

کنایه: فرصت طلبی

16- خودِه یزید مارِه قبر مانِه

مثل قبر مادر یزید است.

کنایه: کریه المنظر- زشت

  • به روایتی یزید مار قبر تلطیف شده ایزد بانوی آبها(آناهیتا) است که در منطقه سلمَل در راه جواهرده رامسر قرار دارد و قبلأ آتشکده زرتشتیان بوده است.

17- هرکی روغان خواره  با مُقان خوارِه.

هرکسی روغن می خورد با تلاش کردن و سختی کشیدن آن را به دست می آورد.

کنایه: به دست آوردن راحتی بعد از گذراندن سختی

پادآوری : هر گنجی با رنجی

 

 

 

 

 

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (51)

1-کُهنه کَمِلِ لِها داناکُن

کاه های قدیمی برنج مانده از سال قبل را با چوب بزرگ سر پهن(نظیر چوب نانوایی سنگکی) را زیر رو نکن.

کنایه: به اختلافات قدیمی دامن نزن. مشکلات گذشته را بر ملاء نکن.

یادآوری: سگ گی یَه دَس نزن بو وَدَنِه(بو وَدَه!!!!!).

توضیح

کَمِل: ساقه برنج به جا مانده در زمین بعد از درو

لِها: چوب دوشاخه برای حمل و نقل کاه و انتقال دادن کاه از محل خرمنکوبی بعد از جدا شدن دانه برنج و یا گندم کوتاهتر از چوب بلند نانوایی سنگک.

خویا(پارو) : مثل کفگیر بوده و با آن گندم و جو را در معرض باد قرار می دادند تا دانه از کاه جدا شود.

 

 

2- سفیده من زَرد نزن     می گَپِ مَن گَپ نزن

زرد را با سفید قاطی نکن   در بین حرفهایم صحبت نکن

کنایه: سکوت در مقابل افراد بزرگتر

پادآوری: گود موسو  نباش

 

1-     مسجد مانِم سر نِدارِم  (سَر حوزه) نِدارِم(سقف ندارِم)

                                                        امامزاده ای هِسِّم که بُقعه ندارِم

کنایه: حرف من حساب است. جدّ من بر حق است. سخنم شنیدنی و قابل تامل است.حرفم سندیت دارد.

یادآوری:هرچی بوگوم درست از آب در هَنِه

 

2-     اسب نَکِتِه وی نالِ کَندَنِن(بَکِن دی یَن)

هنوز اسب نمرده نعلش را در می آورند.

کنایه: حریص بودن به مال دنیا. طمع زیاد به ارث و میراث

 

 

3-     هرکی بُزه بام بابُردِه  خوشتِرِه وِرِه بُنِه (جیر) هَرِه

هرکسی بز را بالای بام برد خودش آن را پایین می آورد.

کنایه: دردسر ساز خودش باید مشکل را حل نماید.

یادآوری: هرکی کاری یَه شروع بُکُردِه وَنِه وِرِه تمانا کونِه.

 

4-     سگِ فوخاس بَدی دُرون نوشونِه

سگ را دنبال کنی تو(داخل) نمی رود.

کنایه: ریخت و پاش- خانه و یا محل کثیف

 

6-سگ سولوِتی یَه- سگ کُتَه

توله سگ است. از خانواده سگ و بی شرم و حیاست.

کنایه: گدازاده و بی آبرو است.مراعات ادب نمی کند.

یادآوری: بی بُتّه

 

7- خَسته بالِش نِوَنِه   وِشنایَه خوروش

آدم خسته بالش نمی خواهد و آدم گرسنه نیز خورش نمی خواهد.

کنایه: شدت خستگی و گرسنگی

 

8-گاو مُثان نارِه کانِه

صدایی مثل صدای بلند گاو از خود در می آورد.

کنایه: شدت ناراحتی و درد-مریض بدحال- وخامت بیماری

یادآوری: گیارِه کانِه  

* با پیارِش کانه (فریاد زنه)اشتباه نشود.

9-سِنگ مُلکِ سَر هِچی سبزا نوبونِه

بر روی زمین سنگی چیزی نمی روید.حرف حساب در گوش نادان فرو نمی رود.

کنایه: افراد درس نخوان و تنبل.آدم بی عقل و نادان.

یادآوری:

1-وی کلّه گَچِِ = وی مغز کِشش ندارِه

2- نَسلِ سنگ سَر بکارِن دَر نِیَه

 

10-وروتِه  دوروتِه- وروته دوروت کَه هِسَّه

فرار کرد راحت شد. از نظرها پنهان است.

کنایه: راحت طلبی- تن به کار ندادن-از مشکلات فرار کرد و جان سالم به در برد.

پادآوری: دور باش خوش باش (دوری و دوستی)

 

11-کُل نِدیَم اینقَدَر چَسب  یِروغی  شونو مثلِ اَسو(اسب)

لنگ ندیدم اینقدر چالاک باشد که مثل اسب یک پهلو راه برود.

کنایه: تمارض-خود را علیل و بیچاره جلوه دادن.

یادآوری: زرد مارِه

 

12- ورزا گوز بَدِه غلّه بُسوتِه

گاو نر گوزید و غله سوخت.

کنایه: بهانه الکی- ایراد بنی اسرائیلی

 

13-وَچِه دَس کینِ نیا کانِه

بچه به دست افراد نگاه می کند تا چیزی برایش بخرند.

کنایه: خوشرفتاری با بچه ها- زود گول خوردن بچه ها

 

14- خر خره پاسُرِه نِمَرَه

خری با لگد خر دیگری نمی میرد.

کنایه: همجنس بودن – هم کفو بودن

 

15- جای بزرگان شان سَختِه ولی دَر هَمَن آسانِه

ورود به خانه بزرگان سخت است ولی در آمدن آسان است.

کنایه: وصلت با بزرگان-خوانین و غیره توسط افراد عامی و رعیت

 

چند ضرب المثل گیلکی رامسری (50)

1-تو فِ یَ بگوتِه اون فِهایَه بگوتِه (بَلَده)

تو فِ را گفتی او فیها را می گوید(بلد است).

کنایه: کاردانی و لایق بودن فرد در انجام کار

یادآوری: دِ گوتِن نِخَنِه

دیگر لازم نیست کارش را به او بگویی(او خودش بلد است)

 

2-از زَ دَس به گوش نابُر

دست خود را به طرف گوش نبر

کنایه: در انجام کار تعجیل کن

یادآوری:

1- آب در دست دارِه بَنِه کنار بیَه

آب در دست داری کنار بگذار و بیا

2- تاف توندی کار

کار با سرعت و عجله زیاد

 

3-تی شِی تی شِلارِه گوش(گوشِه)

شادی تو در کناره شلوار توست

کنایه: الکی خوش بودن- خوش باوری

یادآوری: با دمش فندق می شکند

 

4-خدایا مِرِه دَس هِش چاناکون

خداوندا مرا محتاج این و آن نکن

کنایه: بیمار نشدن در هنگام پیری و ناتوان نشدن

یادآوری: خدایا مره مُِختاجِ اولاد نوکون

خداوندا من را محتاج اولاد نکن

 

5-دنیایَه آب بابُرِه اونِه خواب بارِه

اگر دنیا را آب ببرد او در خواب ناز خود است .

کنایه: بی خبری و عدم اطلاع از اتفاقات اطراف

یادآوری: تو هِی زِنِه اون نی زنه

تو هی می زنی او بی خیال بوده و نی می زند.(فارغ از جان برخی مسئولین)

 

6- حرف حرف خودَشِه

حرف فقط حرف خودش است.(فارغ از جان بعضی ها)

کنایه: سرسختی و لجبازبودن

یادآوری: خودشِه یه چارک گوشتِ دَنگ زَنِه

 

 

6-تِرِه مگر خرس بترسِه دی نِه با

مگر تو را خرس ترسانده است

کنایه: حرص و ولع داشتن در هنگام خوردن غذا، پرخوری

یادآوری: گاو خوراکه

مثل گاو غذا می خورد.

 

7-بار خوب پوسِ بَد نُشونِه

غذای خوب را آدم بد نمی تواند بخورد

کنایه: قدرنشناسی- عدم شکرگذاری از نعمات

یادآوری: خر چی دانِه بهای زعفرانِه پیر بز چی دانِه بهای بابُرانِه

خر از قیمت زعفران چیزی نمی فهمد و بز پیر از چرا در منطقه جنگلی بابران(در مسیر جاده جواهرده) چه می داند

8- کور دارِه سگ دارِه(نیاز به ویرایش دارد)

هم کور دارد هم سگ دارد

کنایه:مشغله زیاد دارد. دور و برش شلوغ است-سرگرم کار خود است

یادآوری:

1-     سگ کله پاچِه (خاش گَل)دارِه

2-     وی سر(کلّه) دود کانِه

3- خانه گدا عروسی یَه

 

9- وِرِه سَره چُمِه گیر

بیشتر به او برس-توجه بیشتری کن

کنایه: توصیه جهت انجام بهتر کار برای فردی- توصیه و سفارش کردن کسی

یادآوری: وِرِه بالای سَر بَنِه

 

10- راه درازه جاده(جَدِه) هم باز(بازه)

راه دراز و جاده باز است

کنایه: اگر کسی قصد انجام کاری را داشته باشد

یادآوری: بسم الله

 

11- اگر تاو توندی کش داکونی ونه دو بار(مرتبه) کِش داکونی

اگر با عجله دستشویی کنی باید دوبار اینکار را انجام بدهی

کنایه: عجله در  کارها عاقبت خوبی ندارد. عجله نکردن در کار

یادآوری: عجله، کار شیطانِه

 

12-اونِه صبر کوچیک هفت سالِه

صبر کوچک او هفت سال طول می کشد.

کنایه: سستی در انجام کار-بی خیال بودن

یادآوری: اون کرجی دل ناخدایَه

او مثل ناخدا داخل کرجی(قایق) است و کارش به کندی انجام می شود.